mortgage

base info - اطلاعات اولیه

mortgage - رهن

noun - اسم

/ˈmɔːrɡɪdʒ/

UK :

/ˈmɔːɡɪdʒ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mortgage] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • to apply for/take out/pay off a mortgage


    برای درخواست/برداشتن/پرداخت وام مسکن

  • mortgage rates (= of interest)


    نرخ وام مسکن (= بهره)

  • He raised the money by taking out a second mortgage on his house.


    او این پول را با گرفتن وام مسکن دوم در خانه اش به دست آورد.

  • a mortgage of £60 000


    60000 پوند وام مسکن

  • He's been having trouble keeping up with his monthly mortgage repayments.


    او در بازپرداخت ماهانه وام مسکن خود با مشکل مواجه شده است.

  • He didn't earn enough to support his family and pay the mortgage.


    او به اندازه ای درآمد نداشت که بتواند خانواده اش را تامین کند و وام مسکن را بپردازد.

  • He wasn't earning enough to pay the mortgage.


    او به اندازه کافی درآمد نداشت تا وام مسکن را بپردازد.

  • I couldn't get a mortgage on the property.


    من نتوانستم رهن ملک را بگیرم.

  • There are penalties if you want to redeem your mortgage early.


    اگر بخواهید وام مسکن خود را زودتر بازخرید کنید جریمه هایی وجود دارد.

  • They fell behind with/​on their mortgage so their home was repossessed.


    آنها با/از وام مسکن خود عقب افتادند، بنابراین خانه آنها بازپس گرفته شد.

  • They were having trouble getting a mortgage.


    آنها در گرفتن وام مسکن مشکل داشتند.

  • They were struggling to keep up with their mortgage payments.


    آنها در تلاش بودند تا با پرداخت وام مسکن خود ادامه دهند.

  • We have a big mortgage.


    وام مسکن بزرگی داریم.

  • We'll have to take out a second mortgage to pay for this holiday!


    برای پرداخت این تعطیلات باید وام مسکن دوم بگیریم!

  • We've got a big mortgage.


    ما یک وام مسکن بزرگ داریم.

  • a rise in mortgage rates


    افزایش نرخ وام مسکن

  • mortgage interest payments


    پرداخت سود وام مسکن

  • Fortunately we've already paid off our mortgage.


    خوشبختانه ما قبلاً وام مسکن خود را پرداخت کرده ایم.

  • Mortgage rates are up again this month.


    نرخ وام مسکن در این ماه دوباره افزایش یافته است.

  • They took out a £400,000 mortgage (= they borrowed £400,000) to buy the house.


    آنها 400000 پوند وام مسکن گرفتند (= 400000 پوند قرض گرفتند) تا خانه را بخرند.

  • a monthly mortgage payment


    پرداخت ماهانه وام مسکن

  • Their home was mortgaged up to the hilt (= the full value of their home had been borrowed).


    خانه آنها تا ته رهن (= تمام ارزش خانه آنها قرض گرفته شده بود).

  • They took out a $90,000 mortgage to buy the house.


    آنها برای خرید خانه 90 هزار دلار وام مسکن گرفتند.

  • They had to mortgage their home to borrow enough money to pay for their children’s education.


    آنها مجبور بودند خانه خود را رهن کنند تا به اندازه کافی پول قرض کنند تا هزینه تحصیل فرزندانشان را بپردازند.

  • You take out a mortgage on your home at a fixed rate of interest.


    شما خانه خود را با نرخ بهره ثابت وام مسکن می گیرید.


  • بخش بزرگی از پول صرف پرداخت وام مسکن خواهد شد.

  • Once the interest rate rises, they won't be able to afford their monthly mortgage payments.


    هنگامی که نرخ بهره افزایش یابد، آنها قادر به پرداخت ماهانه وام مسکن خود نخواهند بود.

  • Increases in unemployment will lead to a rise in mortgage arrears.


    افزایش بیکاری منجر به افزایش معوقات وام مسکن می شود.

  • a 15/25/30-year mortgage


    وام مسکن 15/25/30 ساله

  • He mortgaged his home to help finance the project.


    او خانه خود را برای کمک به تامین مالی پروژه رهن کرد.

  • The company mortgaged its assets to secure a $23 billion credit line.


    این شرکت دارایی های خود را برای تضمین یک خط اعتباری 23 میلیارد دلاری رهن کرد.

synonyms - مترادف

  • پیشرفت


  • قرارداد


  • بدهی

  • deed


    سند - سند قانونی

  • hypothecation


    فرضیه


  • وام

  • pledge


    سوگند - تعهد

  • remortgage


    رهن مجدد


  • وام بانکی

  • bridging loan


    وام پل زدنی

  • homeowner's loan


    وام صاحب خانه


  • وام مسکن دوم

  • secured loan


    وام تضمین شده

  • home equity loan


    وام مسکن


  • وام خودرو


  • وام کسب و کار کوچک


antonyms - متضاد

  • دارایی


  • پول نقد


  • اعتبار

  • excess


    اضافی

  • irresponsibility


    بی مسئولیتی


  • سود

لغت پیشنهادی

Birmingham

لغت پیشنهادی

provided

لغت پیشنهادی

irons