coverage

base info - اطلاعات اولیه

coverage - پوشش

noun - اسم

/ˈkʌvərɪdʒ/

UK :

/ˈkʌvərɪdʒ/

US :

family - خانواده
cover
پوشش
covering
مخفی
undercover
تحت پوشش
covered
برملا کردن
uncover
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [coverage] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • media/newspaper/press coverage


    پوشش رسانه ای/روزنامه/مطبوعات

  • tonight’s live coverage of the hockey game


    پوشش زنده امشب بازی هاکی

  • There was blanket coverage (= reports everywhere) of the royal divorce.


    در مورد طلاق سلطنتی پوشش کاملی وجود داشت (= همه جا گزارش می شود).

  • magazines with extensive coverage of diet and health topics


    مجلات با پوشش گسترده ای از رژیم غذایی و موضوعات سلامت

  • The book gives good general coverage of the subject.


    کتاب پوشش خوبی و کلی به موضوع می دهد.

  • The volume offers incomplete coverage of the history of philosophy.


    این جلد پوشش ناقصی از تاریخ فلسفه ارائه می دهد.

  • Immunization coverage against fatal diseases has increased to 99 per cent in some countries.


    پوشش ایمن سازی در برابر بیماری های کشنده در برخی کشورها به 99 درصد افزایش یافته است.

  • The service has a coverage of 90 per cent of the UK population.


    این سرویس 90 درصد از جمعیت بریتانیا را پوشش می دهد.


  • پوشش بیمه

  • Medicaid health coverage for low-income families


    پوشش درمانی Medicaid برای خانواده های کم درآمد

  • Media coverage of the march focused on the few fights that broke out.


    پوشش رسانه ای این راهپیمایی بر معدود دعواهایی متمرکز بود که درگرفت.

  • The TV company was given a special award for its news coverage.


    این تلویزیون برای پوشش خبری خود جایزه ویژه ای دریافت کرد.

  • The minister's resignation was given widespread coverage.


    استعفای وزیر بازتاب گسترده ای داشت.

  • The story dominated local news coverage.


    این داستان بر پوشش خبری محلی غالب شد.

  • The wedding had wide press coverage.


    مراسم عروسی بازتاب گسترده ای در مطبوعات داشت.

  • There's been massive television coverage of the World Cup.


    پوشش تلویزیونی گسترده جام جهانی وجود دارد.

  • There's live coverage of the game on TV.


    پخش زنده بازی در تلویزیون وجود دارد.

  • There was blanket coverage of the attacks.


    پوشش کاملی از حملات وجود داشت.

  • People fear losing coverage if they switch employers.


    مردم می ترسند در صورت تغییر کارفرما، پوشش خود را از دست بدهند.

  • the possibility of expanding health-care coverage to all


    امکان گسترش پوشش مراقبت های بهداشتی به همه

  • What did you think of the BBC's election coverage?


    نظر شما در مورد پوشش انتخاباتی بی بی سی چیست؟

  • These books give very good grammar coverage (= they deal with grammar very well).


    این کتاب ها پوشش گرامر بسیار خوبی را ارائه می دهند (= خیلی خوب با گرامر سروکار دارند).

  • They have a national program that provides health/medical coverage for every citizen.


    آنها یک برنامه ملی دارند که پوشش بهداشتی/پزشکی را برای هر شهروند فراهم می کند.

  • There is no coverage for expenses under $5 000.


    هیچ پوششی برای هزینه های زیر 5000 دلار وجود ندارد.

  • The TV station is trying to improve its coverage of local news.


    این ایستگاه تلویزیونی در تلاش است تا پوشش خود را از اخبار محلی بهبود بخشد.

  • I’ve got $50,000 worth of coverage for the contents of my house.


    من 50000 دلار برای محتویات خانه ام پوشش دارم.


  • این طرح های بیمه درمانی را با هم مقایسه کنید تا مطمئن شوید که پوشش کافی برای نیازهای خود دارید.

  • Check out the wireless service provider's coverage before you sign a contract.


    قبل از امضای قرارداد، پوشش ارائه دهنده خدمات بی سیم را بررسی کنید.

  • Market coverage: our markets include East Southeast and South Asia.


    پوشش بازار: بازارهای ما شامل شرق، جنوب شرق و جنوب آسیا است.

  • The press picked up the story and gave it wide coverage.


    مطبوعات این داستان را برداشت و پوشش گسترده ای به آن دادند.

  • The President's gathering was closed to media coverage.


    گردهمایی رئیس جمهور به روی رسانه ها بسته شد.

synonyms - مترادف

  • رفتار

  • commentary


    تفسیر

  • reportage


    گزارش

  • reporting


    گزارش نویسی

  • handling


    رسیدگی


  • ارائه


  • قرار گرفتن در معرض بیماری


  • معاینه

  • broadcasting


    صدا و سیما

  • appraisal


    ارزیابی

  • exposition


    نمایشگاه


  • توجه

  • reports


    گزارش ها


  • مرور

  • articles


    مقالات


  • اظهار نظر


  • مطبوعات


  • تحقیق و بررسی


  • رساله


  • تحلیل و بررسی

  • treatise


    قطعات


  • طبقات انگلستان

  • pieces


    داستان های آمریکا

  • storeysUK


    مقاله

  • storiesUS


    نقد


  • اکتشاف

  • critique


    گفتمان

  • exploration


    حساب


  • سرمقاله


  • editorial


antonyms - متضاد
  • suppression


    سرکوب

  • censorship


    سانسور

  • inhibition


    بازداری


  • محدودیت


  • کنترل

  • silencing


    خاموش کردن

  • stifling


    خفه کننده

  • gagging


    دهان بستن

  • hiding


    قایم شدن

  • restraint


    خویشتن داری - خودداری - پرهیز

  • checking


    چک کردن

  • withholding


    دریغ کردن

  • blocking


    مسدود کردن

  • containment


    مهار

  • proscription


    ممنوعیت

  • concealment


    پنهان کاری

  • constraint


    اختیار

  • discretion


    خفه کردن

  • smothering


    حاوی

  • containing


    ممنوع کردن

  • banning


    مهار کردن

  • repression


    پوزه زنی

  • curbing


    خودداری

  • muffling


    پوشش

  • muzzling


    سرپوش گذاشتن

  • refrainment


    عدم افشای

  • covering


    توطئه سکوت

  • cover-up


    پوشاندن

  • non-disclosure


  • conspiracy of silence


  • covering up


لغت پیشنهادی

munch

لغت پیشنهادی

evidently

لغت پیشنهادی

formalization