argue

base info - اطلاعات اولیه

argue - جر و بحث

verb - فعل

/ˈɑːrɡjuː/

UK :

/ˈɑːɡjuː/

US :

family - خانواده
argument
بحث و جدل
arguable
قابل بحث
argumentative
استدلالی
arguably
شاید، قابل بحث
google image
نتیجه جستجوی لغت [argue] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • My brothers are always arguing.


    برادران من همیشه دعوا می کنند.

  • He's offering to pay so who am I to argue?


    او به او پیشنهاد پرداخت می دهد، پس من کی هستم که بحث کنم؟

  • We're always arguing with each other about money.


    همیشه سر پول با هم دعوا می کنیم.

  • I know it was a stupid thing to argue about.


    میدونم بحث احمقانه بود

  • All families seem to argue over money.


    به نظر می رسد همه خانواده ها بر سر پول با هم بحث می کنند.

  • I don't want to argue with you—just do it!


    من نمی خواهم با شما بحث کنم - فقط این کار را انجام دهید!

  • They argued for the right to strike.


    آنها برای حق اعتصاب استدلال می کردند.

  • He argues persuasively against nationalism.


    او قانع کننده علیه ملی گرایی استدلال می کند.

  • She argued the case for bringing back the death penalty.


    او این پرونده را برای بازگرداندن مجازات اعدام استدلال کرد.

  • He was too tired to argue the point (= discuss the matter).


    او بسیار خسته بود که نمی توانست موضوع را استدلال کند (= بحث در مورد موضوع).

  • a well-argued article


    یک مقاله با استدلال

  • Critics argue that Britain is not investing enough in broadband.


    منتقدان استدلال می کنند که بریتانیا به اندازه کافی در پهنای باند سرمایه گذاری نمی کند.

  • It could be argued that laws are made by and for men.


    می توان استدلال کرد که قوانین توسط مردان و برای مردان وضع می شوند.

  • He argued that they needed more time to finish the project.


    او استدلال کرد که آنها به زمان بیشتری برای اتمام پروژه نیاز دارند.

  • His lawyer successfully argued that the punishment was excessive.


    وکیل او با موفقیت استدلال کرد که مجازات بیش از حد است.

  • These latest developments argue a change in government policy.


    این آخرین تحولات تغییر در سیاست دولت را استدلال می کند.

  • She's always arguing with her mother.


    او همیشه با مادرش دعوا می کند.

  • They were arguing over who should have the car that day.


    آنها در حال دعوا بودند که آن روز ماشین را چه کسی داشته باشد.

  • Magda walked out of the room before her husband could argue back.


    ماگدا قبل از اینکه شوهرش بتواند پاسخ دهد از اتاق بیرون رفت.

  • Some critics argue that Picasso remained a great master all his life.


    برخی از منتقدان استدلال می کنند که پیکاسو در تمام عمر خود استاد بزرگی باقی ماند.

  • Others maintain that there is a significant deterioration in quality in his post-war work.


    برخی دیگر معتقدند که افت کیفیت قابل توجهی در آثار او پس از جنگ وجود دارد.

  • Picasso himself claimed that good art is created, but great art is stolen.


    خود پیکاسو مدعی بود که هنر خوب خلق می شود، اما هنر بزرگ دزدیده می شود.

  • As Smith has noted, Picasso borrowed imagery from African art.


    همانطور که اسمیت اشاره کرده است، پیکاسو تصاویر را از هنر آفریقا به عاریت گرفته است.

  • As the author points out Picasso borrowed imagery from African art.


    همانطور که نویسنده اشاره می کند، پیکاسو تصاویر را از هنر آفریقا به عاریت گرفته است.

  • The writer challenges the notion that Picasso’s sculpture was secondary to his painting.


    نویسنده این تصور را به چالش می‌کشد که مجسمه‌سازی پیکاسو نسبت به نقاشی او درجه دوم است.

  • It has been suggested that Picasso’s painting was influenced by jazz music.


    گفته می شود که نقاشی پیکاسو تحت تأثیر موسیقی جاز بوده است.

  • While the film is undoubtedly too long it is nevertheless an intriguing piece of cinema.


    در حالی که فیلم بدون شک بیش از حد طولانی است، با این وجود یک قطعه سینمای جذاب است.

  • It can be argued that the movie is too long. It is nonetheless an intriguing piece of cinema.


    می توان ادعا کرد که فیلم خیلی طولانی است. با این حال، این یک اثر جذاب از سینما است.

  • The film is undoubtedly too long. Still it is an intriguing piece of cinema.


    فیلم بدون شک خیلی طولانی است. با این حال، این یک قطعه جذاب از سینما است.

  • Of course huge chunks of the book have been sacrificed in order to make a two-hour movie but it is nevertheless a successful piece of storytelling.


    البته بخش‌های بزرگی از کتاب فدای ساخت یک فیلم دو ساعته شده است، اما با این وجود یک داستان موفق است.

  • Critics are wrong to argue that the film’s plot is too complicated. Certainly there are a couple of major twists, but audiences will have no difficulty following them.


    منتقدان اشتباه می کنند که می گویند داستان فیلم خیلی پیچیده است. مطمئناً چند تغییر عمده وجود دارد، اما تماشاگران برای دنبال کردن آنها مشکلی نخواهند داشت.

synonyms - مترادف
  • quarrel


    نزاع


  • مبارزه کردن


  • اختلاف نظر

  • row


    ردیف

  • squabble


    دعوا کردن

  • bicker


    مخالف بودن


  • دشمنی

  • wrangle


    درگیری

  • feud


    باطله

  • altercate


    لجبازی کردن

  • clash


    اسپار

  • scrap


    تف

  • quibble


    فرق داشتن

  • spar


    مخالفت

  • spat


    استدلال کردن


  • مناقشه

  • dissent


    عذاب، عذاب دادن

  • argufy


    شیشه

  • brawl


    تیف

  • controvert


    نبرد

  • hassle


    خراش دادن

  • jar


    پتی فوگ

  • tiff


    تکرار


  • ساس

  • brabble


    کلمات پیچیده

  • pettifog


    در تضاد باشند

  • rehash


    افتادن

  • sass


  • bandy words




antonyms - متضاد

  • موافق

  • concur


    هم رای بودن

  • accede


    ملحق شدن

  • assent


    موافقت


  • تایید کنید


  • تایید

  • consent


    رضایت

  • acquiesce


    رضایت دادن

  • comply


    رعایت کنند

  • recogniseUK


    تشخیص انگلستان

  • recognizeUS


    ایالات متحده را بشناسد


  • صورت


  • ملاقات


  • حقیقت را بگو

  • accord


    توافق

  • conform


    مطابقت داشته باشد

  • harmonizeUS


    harmonizeUS

  • coincide


    مصادف شدن

  • cooperate


    همکاری کردن

  • subscribe


    اشتراک در

  • give your blessing


    برکتت را بده


  • بگو آره


  • موافق باشید


  • به یک تصمیم برسند

  • give one's approval


    تایید یکی را بدهد

  • give the go-ahead


    اجازه بدهید


  • چشم در چشم ببینید


  • سر تکان بده


  • همین نظر را دارند

  • harmoniseUK


    harmoniseUK


  • همین نظر باشد

لغت پیشنهادی

methane

لغت پیشنهادی

harp

لغت پیشنهادی

abstinent