still

base info - اطلاعات اولیه

still - هنوز

adverb - قید

/stɪl/

UK :

/stɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [still] در گوگل
description - توضیح
  • used when saying that something continues to be the same as before or has not happened yet


    زمانی استفاده می شود که می گویند چیزی مانند قبل است یا هنوز اتفاق نیفتاده است

  • in spite of what has just been said or done


    علیرغم آنچه اخیراً گفته شده یا انجام شده است

  • not moving


    بی حرکت

  • quiet and calm


    ساکت و آرام

  • not windy


    باد نیست


  • یک نوشیدنی ساکن گاز ندارد


  • عکس صحنه ای از یک فیلم

  • a piece of equipment for making alcoholic drinks from grain or potatoes


    قطعه ای از تجهیزات برای تهیه نوشیدنی های الکلی از غلات یا سیب زمینی

  • to stop moving, or make something stop moving


    برای توقف حرکت، یا وادار کردن چیزی به حرکت متوقف شود

  • if a noise stills or is stilled, it stops


    اگر صدایی خاموش شود یا خاموش شود، متوقف می شود

  • if a doubt or fear is stilled, it becomes weaker or goes away


    اگر شک یا ترس از بین برود، ضعیف تر می شود یا از بین می رود

  • continuing to happen or continuing to be done


    ادامه اتفاق یا ادامه انجام شدن


  • با وجود آن

  • to an even greater degree or in an even greater amount


    به درجات حتی بیشتر یا حتی بیشتر

  • staying in the same position; not moving


    ماندن در همان موقعیت؛ بی حرکت

  • A still drink is one that is not fizzy (= with bubbles)


    نوشابه ای است که گازدار نباشد (= با حباب)


  • برای اینکه چیزی حرکت نکند یا آرام تر شود


  • عکسی از یک اکشن در یک فیلم

  • a time when it is quiet and calm


    زمانی که ساکت و آرام است


  • قطعه ای از تجهیزات مورد استفاده برای تولید الکل


  • تا کنون یا تا زمان خاصی ادامه دارد

  • not moving; staying in the same position


    بی حرکت؛ ماندن در همان موقعیت

  • quiet; silence


    ساکت؛ سکوت

  • At the age of 50, Marlene was still a beautiful woman.


    در سن 50 سالگی، مارلین هنوز یک زن زیبا بود.


  • زیرا از دیدگاه من هنوز یک شکست کامل است.

  • Though employment growth is down the area is still attracting health care high tech, banking and sports-related industries.


    اگرچه رشد اشتغال کاهش یافته است، اما این منطقه همچنان در حال جذب صنایع بهداشتی، فناوری پیشرفته، بانکداری و صنایع مرتبط با ورزش است.

  • Every time he turned, the ghost turned too and was still behind him.


    هر بار که می چرخید، روح نیز می چرخید و همچنان پشت سر او بود.

  • He's been studying French for five years, and still can't speak the language.


    او پنج سال است که زبان فرانسه می خواند و هنوز نمی تواند به این زبان صحبت کند.

  • I'm still confused. Would you explain it again?


    من هنوز گیج هستم. بازم توضیح میدی؟

  • Are you still going out with that guy you met at Heather's party?


    آیا هنوز با آن مردی که در مهمانی هدر ملاقات کردید بیرون می روید؟

  • She still has that rusty old car.


    او هنوز آن ماشین قدیمی زنگ زده را دارد.

example - مثال
  • I am very happy that you all are still alive and well.


    من خیلی خوشحالم که همه شما هنوز زنده و سرحال هستید.

  • Tickets are still available for the 8 o'clock performance.


    بلیط برای اجرای ساعت 8 همچنان موجود است.

  • He's still very young and has a lot to learn.


    او هنوز خیلی جوان است و چیزهای زیادی برای یادگیری دارد.

  • She still has a chance to win the title.


    او هنوز شانس کسب عنوان قهرمانی را دارد.


  • اگر هفته آینده همچنان به کمک نیاز دارید، با من تماس بگیرید.

  • I wrote to them last month and I'm still waiting for a reply.


    من ماه گذشته برای آنها نامه نوشتم و هنوز منتظر پاسخ هستم.

  • There's still time to change your mind.


    هنوز زمان برای تغییر نظر وجود دارد.

  • Although he promised faithfully to come I still didn't think he would.


    اگرچه او صادقانه قول داد که بیاید، اما من هنوز فکر نمی کردم که بیاید.

  • We searched everywhere but we still couldn't find it.


    همه جا را گشتیم اما هنوز پیدا نکردیم.

  • The weather was cold and wet. Still we had a great time.


    هوا سرد و مرطوب بود. با این حال، به ما خوش گذشت.

  • I know it's not rational, but I still feel terribly guilty.


    می دانم که منطقی نیست، اما هنوز به شدت احساس گناه می کنم.

  • He was wounded but he was still able to paint.


    او مجروح شده بود اما هنوز می توانست نقاشی کند.

  • The next day was warmer still.


    روز بعد هنوز گرمتر بود.

  • If you can manage to get two tickets that's better still.


    اگر بتوانید دو بلیط تهیه کنید، باز هم بهتر است.

  • There was still more bad news to come.


    هنوز خبرهای بد دیگری در راه بود.

  • It's still early days. We don't know if the play will be a success.


    هنوز روزهای اولیه ما نمی دانیم که آیا نمایشنامه موفق خواهد شد یا خیر.

  • No explanation was offered, still less an apology.


    هیچ توضیحی ارائه نشد، حتی یک عذرخواهی.

  • He’s too shy to ask a stranger the time much less speak to a room full of people.


    او خیلی خجالتی است که از یک غریبه وقت بپرسد، خیلی کمتر با اتاقی پر از مردم صحبت کند.

  • I've been playing for 12 years but I still get excited about going to practice.


    من 12 سال است که بازی می کنم اما هنوز برای رفتن به تمرین هیجان زده هستم.


  • هنوز خیلی زود است که بگوییم این چگونه پایان خواهد یافت.

  • Do you still live at the same address?


    آیا هنوز در همان آدرس زندگی می کنید؟

  • It was, and still is, my favourite movie.


    این فیلم مورد علاقه من بود و هنوز هم هست.

  • Mum, I'm still hungry!


    مامان، من هنوز گرسنه ام!

  • I'm still hungry.


    من هنوز گرسنه هستم.

  • I still haven't finished writing my essay.


    من هنوز نوشتن مقاله ام را تمام نکرده ام.

  • There is still no news about the hostages.


    هنوز خبری از گروگان ها نیست.

  • Do you still work for the government?


    آیا هنوز برای دولت کار می کنید؟

  • Hope is fading that the missing child is still alive.


    امید در حال محو شدن است که کودک گمشده هنوز زنده است.

  • There's still time for us to get to the cinema before the film starts.


    هنوز فرصت داریم تا قبل از شروع فیلم به سینما برسیم.

  • You may not approve of what he did, but he's still your brother.


    شما ممکن است کاری که او انجام داده را تایید نکنید، اما او همچنان برادر شماست.

  • I know you don't like her but you still don't have to be so rude to her.


    میدونم که دوستش نداری، اما باز هم مجبور نیستی اینقدر با او بی ادبی کنی.

synonyms - مترادف
  • calm


    آرام

  • peaceful


    صلح آمیز

  • serene


    ارام

  • tranquil


    صاف

  • placid


    ساکن


  • بدون مزاحمت

  • stilly


    هالسیون

  • undisturbed


    صلح جو

  • halcyon


    ناآرام

  • pacific


    بدون مشکل

  • restful


    آرکادی

  • unruffled


    پایین

  • untroubled


    ساکت شد

  • arcadian


    ویس

  • lown


    در حال استراحت

  • quieted


    مرگ مانند

  • whist


    مرگبار


  • هنوز مرگبار

  • deathlike


    ساکت

  • deathly


    خفیف

  • deathly still


    ملایم


  • بی حرکت

  • hushed


    آرام بخش

  • mild


    آرامش بخش

  • gentle


    سرد شده

  • relaxed


  • motionless


  • sedate


  • soothing


  • chilled


  • unperturbed


antonyms - متضاد
  • restless


    بی قرار

  • clamorous


    پر سر و صدا


  • خشن

  • turbulent


    آشفته

  • agitated


    پر شور

  • boisterous


    هم زده

  • stirred


    وحشی

  • unsettled


    حمله ای


  • طوفانی

  • paroxysmal


    پر باد

  • tempestuous


    مختل

  • blustery


    شدید

  • disturbed


    ناپایدار

  • ferocious


    غوغا کردن

  • fierce


    برآمده

  • inclement


    متلاطم

  • unstable


    مخرب


  • مواد منفجره

  • blustering


    سنگین

  • bumpy


    خشمگین

  • choppy


    نقش آفرینی

  • destructive


    طوفان

  • explosive


    رعد و برق


  • فعال

  • raging


  • roily


  • stormful


  • storming


  • stormy


  • thunderous



لغت پیشنهادی

BBB

لغت پیشنهادی

fugue

لغت پیشنهادی

goggles