punishment
punishment - مجازات
noun - اسم
UK :
US :
قابل مجازات
تنبیه کردن
بدون مجازات
تنبیهی
---
کاری که به منظور تنبیه شخصی انجام می شود یا عمل تنبیه او
درمان فیزیکی خشن
مجازاتی که قاضی در دادگاه صادر می کند
مقداری پول که باید به عنوان مجازات پرداخت کنید
یک کلمه کلی برای مجازاتی که برای کسی که قانون، قاعده یا توافقی را زیر پا گذاشته است، داده می شود
سیستمی که در آن افراد به عنوان مجازات جنایات کشته می شوند
کار بدون مزد برای کمک به افراد دیگر که کسی به عنوان مجازات جرم انجام می دهد
the punishment of children by hitting them
تنبیه کودکان با زدن آنها
عمل تنبیه کسی
درمان خشن
مجازاتهای رفتار بد میتواند از وقفهها تا حذف امتیازات، مانند تلویزیون، متغیر باشد
He would silence noise by poking his head down the first step and yelling threats of appalling punishment.
او با پایین انداختن سرش در اولین پله و فریاد زدن تهدید به مجازات وحشتناک، سر و صدا را خاموش می کرد.
Now we are overtaken by guilt, and the pain of fear and helplessness is interpreted as punishment for nameless sins.
اکنون گناه بر ما چیره شده است و درد ترس و درماندگی به مجازات گناهان بی نام تعبیر می شود.
اشتیاق ما برای مجازات اعدام بازتاب ذهنیت قانون بردگان قدیمی است.
اما اثر کلی این بود که به مجرمان کمک کرد تا از مجازات فرار کنند.
اما برخی برای تنبیه پرخور هستند.
با وجود پنج فرزند در خانه، اثاثیه باید مجازات زیادی داشته باشد.
در همین حال، کمیته اخلاق مجلس درباره مجازات گینگریچ تشکیل جلسه خواهد داد.
Retributive punishment restores the balance by cancelling out this advantage with a commensurate disadvantage.
تنبیه قصاص با از بین بردن این مزیت با ضرری متناسب، تعادل را باز می گرداند.
In cases of sheep-stealing, the usual punishment was hanging.
در موارد گوسفند دزدی، مجازات معمول حلق آویز بود.
در مواقعی که تنبیه کودکان ضروری است، می توان آن را به جای کفاره، مبتنی بر عمل متقابل دانست.
to inflict/impose/mete out punishment
اعمال / تحمیل / مجازات کردن
to deserve/face/escape punishment
مستحق بودن / مواجه شدن / فرار از مجازات
What is the punishment for murder?
مجازات قتل چیست؟
من مطمئن بودم که این یک مجازات برای گناه من است.
مجازات کشتن آهوهای شاه سخت بود.
شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد مجازاتهای خشنتر از مجازاتهای ملایمتر بازدارنده هستند.
The punishment should fit the crime.
مجازات باید متناسب با جرم باشد.
او را به عنوان مجازات به اتاقش فرستادند.
او مجبور شد کلاس درس را به عنوان تنبیه برای دیر آمدن مرتب کند.
new approaches to the punishment of offenders
رویکردهای جدید برای مجازات مجرمان
فرش کنار در بیشترین مجازات را می گیرد.
این مورد مهم با این موضوع مواجه است که مجازات ظالمانه و غیرعادی چیست.
زندانیان در معرض سوءتغذیه، کار اجباری و سایر مجازات های ظالمانه و غیرعادی قرار می گیرند.
او به خاطر عذاب مجبور شد به این سوال پاسخ دهد.
Take your punishment like a man.
مجازات خود را مانند یک مرد بگیرید.
They use a system of reward and punishment to discipline their children.
آنها از سیستم پاداش و تنبیه برای تنبیه فرزندان خود استفاده می کنند.
او معتقد بود که اشکال خاصی از تنبیه بدنی می تواند در برخی موارد موثر باشد.
پناهندگان نمی توانستند بدون ترس از مجازات برگردند.
بسیاری از مردم فکر می کنند که مجازات اعدام برای هر جرمی مجازات بسیار سختی است.
همیشه این پدر ما بود که مجازات ها را اجرا می کرد.
رانندگی در حالت مستی یکی از مواردی است که به نظر می رسد مجازات شدید به عنوان یک عامل بازدارنده عمل می کند.
این کامیون ها به گونه ای طراحی شده اند که مجازات های زیادی را تحمل کنند.
پنالتی
correction
تصحیح
انضباط
retribution
قصاص
chastisement
تنبیه
comeuppance
آمدن
عدالت
penance
توبه
تحریم
جمله
reprimand
توبیخ
castigation
محکوم کردن
deserts
بیابان ها
infliction
ایجاد
دارو
penalization
مجازات
قیمت
rap
رپ
requital
شکنجه
torture
انتقام گرفتن
vengeance
خشم
wrath
اصلاح می کند
amends
عواقب
chastening
قضاوت انگلستان
consequences
قضاوت ایالات متحده
judgementUK
درد
judgmentUS
مصادره
محرومیت
confiscation
عوارض
deprivation
dues
exoneration
تبرئه
acquittal
بخشودگی
absolution
اخراج
dismissal
آزادی
exculpation
توجیه
پاکسازی
vindication
تخلیه
clearing
استثنا
discharge
معافیت
آزاد کردن
exemption
غرامت
freeing
رهایی
indemnity
مهلت دادن
عفو
reprieve
مصونیت
amnesty
رها کردن
immunity
تسکین
let-off
رهایی، رستگاری
liberation
بخشش
pardon
ابراز همدردی
جایزه
deliverance
رحمت
forgiveness
بهبودی
sympathy
بردباری
reward
رحم
حواله
mercy
remission
forbearance
clemency
remittal