atmospheric

base info - اطلاعات اولیه

atmospheric - جوی

adjective - صفت

/ˌætməsˈfɪrɪk/

UK :

/ˌætməsˈferɪk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [atmospheric] در گوگل
description - توضیح
  • relating to the Earth’s atmosphere


    مربوط به جو زمین

  • if a place event sound etc is atmospheric, it gives you a particular feeling especially a pleasant or mysterious one


    اگر یک مکان، رویداد، صدا و غیره جوی باشد، احساس خاصی به شما می دهد، به خصوص احساس خوشایندی یا اسرارآمیز.

  • relating to the air or to the atmosphere


    مربوط به هوا یا جو

  • creating a special feeling especially a mysterious or romantic feeling


    ایجاد یک احساس خاص، به ویژه یک احساس مرموز یا عاشقانه


  • از یا در جو

  • At times slight but warm gentle and atmospheric.


    گاهی اوقات خفیف، اما گرم، ملایم و جوی است.

  • Indeed the fact that not many people can converse comfortably about antennas and atmospheric conditions is part of the appeal.


    در واقع، این واقعیت که افراد زیادی نمی توانند به راحتی در مورد آنتن ها و شرایط جوی صحبت کنند، بخشی از جذابیت است.

  • Snow crystals form when atmospheric conditions turn water vapour into ice.


    کریستال های برف زمانی تشکیل می شوند که شرایط جوی بخار آب را به یخ تبدیل می کند.

  • This use of cats in Peake's bleak Gormenghast Castle may be more than merely an atmospheric description.


    این استفاده از گربه ها در قلعه غم انگیز گورمنگاست پیک ممکن است چیزی بیش از یک توصیف جوی باشد.

  • No sulphur deficiency has yet been detected as a result of falling atmospheric levels but there is a need for continued vigilance.


    هنوز هیچ کمبود گوگرد در نتیجه کاهش سطوح جوی شناسایی نشده است، اما نیاز به مراقبت مداوم وجود دارد.

  • a writer of atmospheric novels


    نویسنده رمان های جوی

  • Normal atmospheric pressure is about 100 kPa, so the cabin pressure was just over one third of this.


    فشار اتمسفر معمولی حدود 100 کیلو پاسکال است، بنابراین فشار کابین کمی بیش از یک سوم این مقدار بود.

  • The cylinder swelled and contracted with the changing atmospheric pressure.


    سیلندر با تغییر فشار اتمسفر متورم و منقبض شد.

  • I feel that the effect of my white washes gives an airy, atmospheric quality.


    من احساس می کنم که اثر شستشوی سفید من کیفیتی مطبوع و جوی می دهد.

  • More importantly, it held the soil in place helped alleviate flooding and moderated the atmospheric temperature.


    مهمتر از آن، خاک را در جای خود نگه داشت، به کاهش سیل کمک کرد و دمای اتمسفر را تعدیل کرد.

example - مثال
  • atmospheric pollution/conditions/pressure


    آلودگی/شرایط/فشار اتمسفر

  • atmospheric music


    موسیقی جوی

  • a stunningly atmospheric performance


    یک عملکرد جوی خیره کننده

  • The new restaurant is highly atmospheric.


    رستوران جدید بسیار جوی است.

  • Plants are the main source of atmospheric oxygen.


    گیاهان منبع اصلی اکسیژن اتمسفر هستند.

  • If atmospheric conditions are right it may be possible to see this group of stars tonight.


    اگر شرایط جوی مناسب باشد، شاید بتوان امشب این گروه از ستاره ها را دید.

  • atmospheric lighting/music


    نور اتمسفر/موسیقی

  • I quite like fog because it's atmospheric.


    من کاملاً مه را دوست دارم زیرا جوی است.

  • Data reveal a sudden and unexplained jump in atmospheric levels of carbon dioxide.


    داده ها نشان می دهد که یک جهش ناگهانی و غیرقابل توضیح در سطوح دی اکسید کربن اتمسفر وجود دارد.

synonyms - مترادف
  • atmospherical


    جوی

  • barometrical


    فشارسنجی

  • baroscopic


    باروسکوپی

  • climatic


    اقلیمی

  • meteorological


    هواشناسی

  • barometric


    آب و هوا


  • مربوط به آب و هوا

  • weather-related


    اقلیم شناسی

  • climatological


    هوا

  • meteorologic


  • air


  • climatologic


antonyms - متضاد
  • down-to-earth


    سر به زمین

  • grounded


    استوار

لغت پیشنهادی

hades

لغت پیشنهادی

meet

لغت پیشنهادی

unfashionable