snow
snow - برف
noun - اسم
UK :
US :
تکه های سفید نرم آب یخ زده که در هوای سرد از آسمان می افتند و زمین را می پوشانند
دوره زمانی که در آن برف می بارد
small white spots on a television picture caused by bad weather conditions, weak television signals etc
لکه های کوچک سفید روی یک تصویر تلویزیونی، ناشی از شرایط بد آب و هوا، سیگنال های ضعیف تلویزیون و غیره
cocaine
کوکائین
آب یخ زده سفید نرمی که از آسمان می ریزد
تکه های برف که از آسمان می بارد
مخلوطی از برف و باران
برف در جاده که تا حدی آب شده و بسیار مرطوب است
طوفانی با برف زیاد و باد شدید
پودر سفیدی که وقتی سرد است زمین را می پوشاند
قطرات باران که به صورت یخ می بارد
کریسمس وقتی برف می آید
متقاعد کردن کسی که چیزی را باور یا حمایت کند، مخصوصاً با دروغ گفتن به او
تا خیلی بیشتر از آن چیزی که بتوانید با آن کار کنید
the small soft white pieces of ice that sometimes fall from the sky when it is cold or the white layer on the ground and other surfaces that it forms
تکه های کوچک، نرم و سفید یخ که گاهی اوقات هنگام سرد از آسمان می افتند، یا لایه سفید روی زمین و سایر سطوحی که تشکیل می دهد.
یک باریدن برف
→ cocaine
→ کوکائین
اگر برف ببارد برف از آسمان می بارد
فریب دادن یا فریب دادن کسی با صحبت زیاد یا دادن اطلاعات زیاد
water that falls from clouds as soft white flakes (= thin pieces) of ice when it is cold or an amount of these flakes
آبی که از ابرها به صورت تکه های نرم و سفید (= تکه های نازک) یخ در هنگام سردی می ریزد یا مقداری از این دانه ها
فریب دادن کسی با صحبت های جذاب و متقاعد کننده
برای داشتن کار بیشتر از آنچه می توانید با آن دست و پنجه نرم کنید
من و تونی از میان برف عمیق به خانه رفتیم.
شاید گوئن ایوانز به اندازه برف رانده شده پاک بود.
طوفان اخیر یکی از سنگین ترین برف های زمستان امسال بود.
او بدون اثری در طوفان شدید برف ناپدید شد.
هنگام صعود در برف و یخ، استفاده از دنده صحیح ضروری است.
قله کوه ها هنوز پوشیده از برف بود.
مزایایی از جمله رشد سریعتر جنگلها، برف کمتر و هزینههای گرمایشی کمتر به همراه خواهد داشت.
دیشب بیش از شش اینچ برف بارید.
پیش بینی می شود امشب مقداری برف در کوه های راکی ببارد.
Snow was falling heavily.
برف به شدت در حال باریدن بود.
در اردیبهشت امسال برف داشتیم.
برف شروع به آب شدن کرده بود.
فردا برف سنگین پیش بینی می شود.
بچه ها مشغول برف بازی بودند.
او آنها را دید که از میان برف ها به سمت خانه می روند.
زمستان گذشته بیش از 100 اینچ برف بارید.
تقریبا یک فوت برف روی زمین نشسته بود.
امروز 20 سانتی متر برف پیش بینی می شود.
برف ننشست (= بر زمین ماند).
برف و یخبندان باعث بروز حوادث رانندگی متعددی شد.
هوای سرد هفته گذشته با بارش باران و برف همراه بود.
پوستش مثل برف سفید بود.
اولین برف های زمستان
برف های اورست
او مشتی برف گرفت و به سمت کیت پرتاب کرد.
از میان برف و یخ به لبه شهر رفتم.
جنوب اروپا به ندرت برف میبارد.
وقتی از میان آن رد شدیم برف تند خرد شد.
این یخچال در تمام طول سال پوشش برفی را برای اسکی بازان فراهم می کند.
سنگین ترین برف در مین در حال باریدن است.
ایوان در حال حاضر پوشیده از برف سه فوتی است.
شرایط برف عالی بود.
پله ها زیر برف مدفون شد.
گرد و غبار خفیفی از برف روی زمین بود.
توده های بزرگ برف در جاده بیرون وجود داشت.
آنها مجبور شدند در المپیک زمستانی از برف مصنوعی استفاده کنند.
بیرون برف شروع به باریدن کرد.
بیا بریم برف بازی کنیم!
یک پتو از برف روی زمین افتاده بود.
موهایش سیاه، لب هایش قرمز یاقوتی و پوستش مثل برف سفید بود.
blizzard
کولاک
snowdrift
بارش برف
snowfall
دانه های برف
snowflakes
باران
sleet
طوفان برف
snowstorm
تکه ها
flakes
میدان برفی
snowfield
بسته برف
snowpack
پودر
رانش برف
snowslide
بهمن
avalanche
فرن
firn
سر و صدا
flurry
گروپل
graupel
تگرگ
hail
یخ
ته نشینی
precipitation
لجن
slush
بانک برف
snowbank
دانه برف
snowflake
تگرگ نرم
snow flurry
بخار منجمد
soft hail
پودر برف
frozen vapor
پتوی برفی
کریستال برف
باران یخ زده
snow crystal
دانه های ریز یخ
frozen rain
سفید کردن
ice pellets
طوفان
whiteout