trace

base info - اطلاعات اولیه

trace - پی گیری

verb - فعل

/treɪs/

UK :

/treɪs/

US :

family - خانواده
trace
پی گیری
google image
نتیجه جستجوی لغت [trace] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We finally traced him to an address in Chicago.


    ما سرانجام او را به آدرسی در شیکاگو ردیابی کردیم.

  • I have been unable to trace the letter you mentioned.


    من نتوانستم نامه ای را که شما ذکر کردید ردیابی کنم.

  • She could trace her family tree back to the 16th century.


    او می توانست شجره نامه اش را به قرن شانزدهم ردیابی کند.

  • The leak was eventually traced to a broken seal.


    نشت در نهایت به یک مهر و موم شکسته ردیابی شد.

  • The police traced the call (= used special electronic equipment to find out who made the phone call) to her ex-husband's number.


    پلیس ردیابی تماس (= از تجهیزات الکترونیکی ویژه برای فهمیدن اینکه چه کسی تماس تلفنی برقرار کرده است) با شماره شوهر سابق او ردیابی کرد.

  • Her book traces the town's history from Saxon times to the present day.


    کتاب او تاریخ شهر را از زمان ساکسون تا به امروز دنبال می کند.

  • She traced a line in the sand.


    او خطی را در شن ها ردیابی کرد.

  • He traced the route on the map.


    او مسیر را روی نقشه ردیابی کرد.

  • A tear traced a path down her cheek.


    قطره اشکی روی گونه اش راه افتاد.

  • She lightly traced the outline of his face with her finger.


    با انگشتش به آرامی خطوط صورتش را ردیابی کرد.

  • The stolen paintings have been successfully traced to a London warehouse.


    نقاشی های دزدیده شده با موفقیت در یک انبار لندن ردیابی شدند.

  • Police are anxious to trace the owners of a car parked near the scene.


    پلیس در حال ردیابی صاحبان خودرویی است که در نزدیکی محل حادثه پارک شده است.

  • The origins of the custom are difficult to trace.


    ردیابی ریشه های این رسم دشوار است.

  • Words have over the centuries acquired meanings not easily traced in dictionaries.


    کلمات در طول قرن ها معانی اکتسابی پیدا کرده اند که به راحتی در فرهنگ لغت یافت نمی شود.

  • The police are trying to trace the mother of a newborn baby found abandoned outside a hospital.


    پلیس در حال تلاش برای ردیابی مادر نوزاد تازه متولد شده ای است که در خارج از بیمارستان رها شده بود.

  • Attempts to trace the whereabouts of a man seen leaving the scene of the crime have so far been unsuccessful.


    تلاش برای ردیابی محل اختفای مردی که در حال ترک صحنه جنایت دیده شده است تاکنون ناموفق بوده است.

  • Their missing daughter was finally traced to (= found in) Manchester.


    سرانجام دختر گمشده آنها در منچستر (= پیدا شد).


  • شرکت تلفن قادر به ردیابی تماس نبود.

  • No one has yet been able to trace the source of the rumour.


    هنوز هیچ کس نتوانسته است منبع این شایعات را ردیابی کند.

  • The outbreak of food poisoning was traced to some contaminated shellfish.


    شیوع مسمومیت غذایی در برخی از صدف های آلوده ردیابی شد.

  • She has traced her family history back to the seventeenth century.


    او سابقه خانوادگی خود را به قرن هفدهم بازمی گرداند.

  • The practice of giving eggs at Easter can be traced back to (= first happened in) festivals in ancient China.


    عادت دادن تخم مرغ در عید پاک را می توان به جشنواره های چین باستان (= اولین بار در آن اتفاق افتاد) ردیابی کرد.

  • The film traces the events leading up to the Russian Revolution in 1917.


    این فیلم وقایع منتهی به انقلاب روسیه در سال 1917 را دنبال می کند.


  • این تصویر را خودتان کشیدید یا آن را دنبال کردید؟

  • She learned to write her name by tracing out the letters.


    او یاد گرفت که نام خود را با ردیابی حروف بنویسد.

  • The child was tracing patterns in/on the sand with a stick.


    کودک در حال ردیابی الگوهای درون/روی ماسه با چوب بود.

  • He attempted to cover up all the traces of his crime.


    او سعی کرد تمام آثار جنایت خود را پنهان کند.

  • When she moved out she left no trace of having been there.


    وقتی او از خانه نقل مکان کرد، هیچ اثری از حضور در آنجا باقی نگذاشت.

  • My wallet has been missing for several days and I can't find any trace of it.


    کیف پول من چند روزی است که گم شده و هیچ اثری از آن پیدا نمی کنم.

  • He seems to have vanished without (a) trace (= no one knows where he is).


    به نظر می رسد که او بدون (الف) اثری ناپدید شده است (= هیچ کس نمی داند کجاست).


  • شرکت تلفن ردی از تماس گذاشت.

synonyms - مترادف

  • دست زدن به

  • hint


    اشاره

  • bit


    بیت


  • سایه


  • پیشنهاد

  • suspicion


    سوء ظن


  • رها کردن

  • speck


    لکه. خال


  • نقطه

  • trifle


    چیز جزیی

  • whiff


    بو کردن

  • crumb


    خرده نان

  • dash


    خط تیره

  • shred


    خرد کردن

  • streak


    خط

  • tinge


    ته رنگ


  • نفس

  • intimation


    تلقین

  • nuance


    تفاوت ظریف

  • smidgen


    کوچک

  • tincture


    تنتور

  • fragment


    قطعه

  • glimmer


    با روشنایی ضعیف تابیدن

  • iota


    یوتا

  • jot


    بچه

  • tad


    آس

  • ace


    ضربه زدن

  • dab


    درام

  • dram


    دریبلت

  • driblet


    سوسو زدن

  • flicker


antonyms - متضاد
  • glob


    کره

  • lot


    مقدار زیادی


  • کل

  • entirety


    تمامیت


  • جمع


  • بار


  • هدف - شی

  • beam


    پرتو


  • جرم

لغت پیشنهادی

movie

لغت پیشنهادی

divestiture

لغت پیشنهادی

communicated