over

base info - اطلاعات اولیه

over - بر فراز

preposition - حرف اضافه

/ˈəʊvər/

UK :

/ˈəʊvə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [over] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She put a blanket over the sleeping child.


    او روی کودک خوابیده پتو انداخت.

  • He wore an overcoat over his suit.


    یک پالتو روی کت و شلوارش پوشیده بود.


  • دستش را روی دهانش گذاشت تا جلوی جیغ زدنش را بگیرد.

  • They held a large umbrella over her.


    چتر بزرگی روی او گرفتند.

  • The balcony juts out over the street.


    بالکن از خیابان بیرون زده است.

  • There was a lamp hanging over the table.


    یک چراغ روی میز آویزان بود.


  • پلی بر روی رودخانه

  • They ran over the grass.


    از روی چمن ها دویدند.

  • They had a wonderful view over the park.


    آنها منظره فوق العاده ای از پارک داشتند.

  • She climbed over the wall.


    از دیوار بالا رفت.

  • The car had toppled over the cliff.


    ماشین از روی صخره واژگون شده بود.

  • He didn't dare look over the edge.


    جرات نمی کرد از لبه ها نگاه کند.

  • He lives over the road.


    او بالای جاده زندگی می کند.

  • Snow is falling all over the country.


    برف در سراسر کشور می بارد.

  • They've travelled all over the world.


    آنها به سراسر جهان سفر کرده اند.

  • There were papers lying around all over the place.


    همه جا کاغذهایی ریخته بود.

  • over 3 million copies sold


    بیش از 3 میلیون نسخه فروخته شده است

  • She stayed in Lagos for over a month.


    او بیش از یک ماه در لاگوس ماند.

  • He's over sixty.


    او بیش از شصت سال دارد.

  • She has only the director over her.


    او فقط کارگردان را بر سر خود دارد.

  • He ruled over a great empire.


    او بر یک امپراتوری بزرگ حکومت کرد.

  • She has editorial control over what is included.


    او کنترل ویراستاری را بر آنچه که شامل می شود دارد.

  • We'll discuss it over lunch.


    سر ناهار در موردش بحث می کنیم.

  • Over the next few days they got to know the town well.


    طی چند روز بعد آنها شهر را به خوبی شناختند.

  • She has not changed much over the years.


    او در طول سال ها تغییر چندانی نکرده است.

  • He built up the business over a period of ten years.


    او این کسب و کار را در مدت ده سال راه اندازی کرد.

  • We're away over (= until after) the New Year.


    ما از سال جدید (= تا بعد) دور هستیم.

  • We're over the worst of the recession.


    ما در حال عبور از بدترین رکود هستیم.

  • It took her ages to get over her illness.


    سن او طول کشید تا بر بیماری خود غلبه کند.


  • بحث بر سر پول

  • a disagreement over the best way to proceed


    اختلاف بر سر بهترین راه برای ادامه

synonyms - مترادف
  • finished


    تمام شده


  • کامل

  • completed


    تکمیل شد

  • ended


    به پایان رسید


  • از طریق

  • concluded


    نتیجه گیری

  • done


    انجام شده

  • closed


    بسته

  • terminated


    خاتمه یافت

  • bygone


    گذشته

  • gone


    رفته


  • مستقر شده

  • settled


    بالا

  • up


    انجام شد

  • accomplished


    مرده


  • متوقف شد

  • discontinued


    پایین


  • منقرض شده

  • extinct


    بیشتر نه


  • با


  • کادو پیچ شده

  • wrapped up


    در گذشته


  • تمام شده با

  • done with


    تاریخ باستان


  • تمام شد و با

  • over and done with


    چیزی از گذشته


  • به پایان رسید با

  • finished with


    در پایان

  • at an end


    ایالات متحده نهایی شد

  • dispensed with


  • finalizedUS


antonyms - متضاد

  • در دست اقدام

  • continuing


    ادامه دارد

  • endless


    بی پایان


  • ثابت

  • continual


    مستمر


  • ادامه داد

  • continuous


    مداوم

  • incessant


    بی وقفه

  • perennial


    چند ساله

  • perpetual


    همیشگی

  • unending


    بی تزلزل

  • unfaltering


    ماندگار

  • abiding


    فنا ناپذیر

  • enduring


    پایان ناپذیر

  • imperishable


    بادوام

  • interminable


    بدون وقفه

  • lasting


    پایدار

  • nonstop


    بی امان

  • persistent


    بی زمان

  • sustained


    ناشکسته

  • unceasing


    بی مرگ

  • unrelenting


  • unremitting


  • timeless


  • unbroken


  • undying


لغت پیشنهادی

apes

لغت پیشنهادی

shade

لغت پیشنهادی

appetizer