handful
handful - تعداد انگشت شماری
noun - اسم
UK :
US :
مقداری که می توانید در دست خود نگه دارید
مقداری از چیزی که می توان در یک دست نگه داشت
تعداد کمی از افراد یا چیزها
فردی، اغلب یک کودک، که کنترلش دشوار است
تعداد بسیار کمی، به ویژه در مقایسه با گروه بزرگتر
شخص یا چیزی که کنترل یا مدیریت آن دشوار است
Sports Illustrated for Kids asked a handful of athletes whether they had invented anything when they were kids.
Sports Illustrated for Kids از تعداد انگشت شماری از ورزشکاران پرسید که آیا در کودکی چیزی اختراع کرده اند یا خیر.
در مورد جیمی، او از میان تعداد انگشت شماری از نظرات را انتخاب می کند، بنابراین حرف زیادی برای گفتن ندارد.
این محاکمه اولین مورد از تعداد انگشت شماری از پرونده های مطرح است که انتظار می رود ظرف چند ماه آینده باشد.
آنها چند آهنگ از آلبوم جدید خود را نواختند.
با نگاه کردن به جایی که آب کانال سنگ ها را می لیسید، مشتی خرما دیدم.
کتاب جدید مردی است که قبلاً تعداد انگشت شماری کتاب پرفروش نوشته است، بیشتر آنها درباره خال ها.
Gradually the number of individual objectors prepared to enter the fray began to expand outside the initial handful.
به تدریج، تعداد معترضانی که برای ورود به معارضه آماده شده بودند، خارج از تعداد انگشت شمار اولیه شروع به افزایش کرد.
قبل از سال 1986 تنها تعداد انگشت شماری از شبکه ها در جامعه تحقیقاتی و آموزشی وجود داشت.
یک مشت برنج
او مشت های خاک سست را جمع کرد.
فقط چند نفر آمدند.
آنها نمی توانند امیدوار باشند که در انتخابات بعدی بیش از چند کرسی به دست آورند.
فرزندان او می توانند یک مشت واقعی باشند.
خم شد و دو مشت علف هرز را بیرون کشید.
او مشتی از برف کثیف را گرفت.
ما فقط تعداد انگشت شماری نامه در این زمینه دریافت کرده ایم.
او تعداد زیادی (= چند) نقش هالیوودی را در دست دارد.
یک مشت سکه از جیبش بیرون آورد.
او همه دوستانش را به مهمانی خود دعوت کرد، اما تعداد انگشت شماری از آنها حضور پیدا کردند.
پسر بزرگترش حالش خوب است اما کوچکتر کمی انگشت شمار است.
تعداد انگشت شماری از ورزشکاران حرفه ای میلیون ها درآمد کسب می کنند، اما اکثر آنها چندان خوب عمل نمی کنند.
مشتی خاک برداشت و با دقت بررسی کرد.
سام یک بچه راحت بود، اما روری یک مشت واقعی است.
fistful
مشتی
wad
واد
fist
مشت
lump
توده
chunk
تکه
واج
wodge
پشته
heap
جمعیت
horde
گروه گروهی
loads
بارها
ارتش
flock
گله
gazillion
گازیلیون
میزبان
jillion
جیلیون
kazillion
کازیلیون
legion
لژیون
زیاد
کوه
multitude
انبوه
oodles
اودلز
scads
scads
scores
امتیازات
thousands
هزاران
zillion
میلیون
heaps
توده ها
masses
اوباش
mob
فراوانی
پشته ها
stacks
مقدار زیادی
جرم
تعداد زیادی
مقدار زیاد
تریلیون
large quantity
بسیار
trillion