data

base info - اطلاعات اولیه

data - داده ها

noun - اسم

/ˈdeɪtə/

UK :

/ˈdeɪtə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [data] در گوگل
description - توضیح
  • information or facts


    اطلاعات یا حقایق


  • اطلاعات به شکلی که قابل ذخیره و استفاده باشد، مخصوصاً در رایانه


  • اطلاعات یا حقایق در مورد یک موضوع خاص که شخصی جمع آوری کرده است


  • اطلاعات، به‌ویژه حقایق یا اعداد جمع‌آوری شده برای بررسی و در نظر گرفتن و استفاده برای کمک به تصمیم‌گیری، یا اطلاعات به شکل الکترونیکی که می‌تواند توسط رایانه ذخیره و استفاده شود.

  • information especially facts or numbers, collected to be examined and considered and used to help decision-making, or information in an electronic form that can be stored and used by a computer


    اطلاعات جمع آوری شده برای استفاده

  • information collected for use


    اطلاعات، به‌ویژه حقایق یا اعداد، جمع‌آوری می‌شوند تا مورد بررسی و بررسی قرار گیرند و برای کمک به تصمیم‌گیری استفاده شوند

  • information especially facts or numbers, collected to be examined and considered and used to help with making decisions


    اطلاعات به شکل الکترونیکی قابل ذخیره و پردازش توسط کامپیوتر


  • فرض کنید می خواهیم داده های باینری را در طول یک خط تلفن ارسال کنیم.


  • تشخیص داده شد که برای به دست آوردن داده های جامع در مورد این موضوع ممکن است به چندین منبع نزدیک شود. 4.

  • It was recognised that several sources might have to be approached in order to obtain comprehensive data on this subject. 4.


    او مجبور است حجم عظیمی از داده های اقتصادی را بررسی کند.

  • He has to trawl through vast amounts of economic data.


    تجارت همچنین نسبت به داده‌های اقتصادی امروز، به ویژه خرده‌فروشی در دسامبر و قیمت‌های تولیدکننده محتاطانه بود.

  • Trade was also cautious ahead of today's economic data notably December retail sales and producer prices.


    این کامپیوتر می تواند به اندازه بسیاری از مدل های بزرگتر داده ها را ذخیره کند.

  • This computer can store as much data as many larger models.


    این فضاپیما اطلاعات جدیدی درباره جو مشتری ارسال کرده است.

  • The spacecraft has sent back new data about Jupiter's atmosphere.


    در نتیجه یک مدل خوب از سیستم ممکن است از مجموعه بسیار کوچکتری از داده ها به دست آید.

  • As a result a good model of the system may be obtained from a much smaller corpus of data.


    خواندن مستقیم از داده‌های گرافیکی یا جدولی معمولاً توسط نسبت بالایی از دست‌آورندگان پایین با موفقیت انجام می‌شود.

  • A direct reading from graphical or tabular data is usually carried out successfully by a high proportion of low attainers.


    وقتی شروع کردم به فکر کردن و نوشتن در مورد داده هایی که جمع آوری کردم، آنها ظاهر شدند.

  • They emerged as I began thinking about and writing about the data I collected.


    همه داده ها نشان می دهد که این حیوانات بیشتر از آنچه فکر می کردیم سازگار هستند.

  • All the data shows that these animals are more adaptable than we thought.


example - مثال
  • We collected publicly available data over a 10-day period.


    ما داده های در دسترس عموم را در یک دوره 10 روزه جمع آوری کردیم.

  • to gather/obtain data


    برای جمع آوری/به دست آوردن داده ها

  • What methods are you using to interpret the data?


    از چه روش هایی برای تفسیر داده ها استفاده می کنید؟

  • Researchers analysed the data on 2 515 patient visits at the Children's Hospital.


    محققان داده های مربوط به 2 تا 515 مراجعه بیمار در بیمارستان کودکان را تجزیه و تحلیل کردند.

  • Table 2 provides data for southeast Nebraska.


    جدول 2 داده هایی را برای جنوب شرقی نبراسکا ارائه می دهد.

  • Our model is based on experimental data.


    مدل ما بر اساس داده های تجربی است.

  • published/unpublished data


    داده های منتشر شده / منتشر نشده

  • scientific/historical/clinical data


    داده های علمی / تاریخی / بالینی


  • حفاظت از اطلاعات شخصی شما ضروری است.

  • raw data (= that has not been analysed)


    داده خام (= که تجزیه و تحلیل نشده است)

  • Multiple data collection methods were used.


    از روش های چندگانه جمع آوری داده ها استفاده شد.

  • These data show that most cancers are detected as a result of clinical follow-up.


    این داده ها نشان می دهد که بیشتر سرطان ها در نتیجه پیگیری بالینی شناسایی می شوند.

  • All this data is stored on hundreds of servers in San Francisco.


    تمام این داده ها در صدها سرور در سانفرانسیسکو ذخیره می شود.

  • data storage/transfer


    ذخیره/انتقال داده


  • این کتاب معدن اطلاعاتی در مورد رومیان است.

  • The internet can be a mine of information.


    اینترنت می تواند معدن اطلاعات باشد.

  • The questionnaire results proved to be a rich mine of empirical data.


    نتایج پرسشنامه یک معدن غنی از داده های تجربی بود.

  • Although we were using the same set of data we obtained different results.


    اگرچه از مجموعه داده های مشابهی استفاده می کردیم، اما نتایج متفاوتی به دست آوردیم.

  • The fuller data set for this period permits a much more detailed analysis.


    مجموعه داده های کامل تر برای این دوره امکان تجزیه و تحلیل بسیار دقیق تری را فراهم می کند.

  • Data about patients is only released with their permission.


    اطلاعات مربوط به بیماران تنها با اجازه آنها منتشر می شود.

  • Data indicates that most crime is committed by young males.


    داده ها نشان می دهد که بیشتر جنایات توسط مردان جوان انجام می شود.

  • My aim is to synthesize data from all the surveys.


    هدف من این است که داده ها را از تمام نظرسنجی ها ترکیب کنم.

  • One vital item of data was missing from the table.


    یک مورد حیاتی از داده ها در جدول وجود نداشت.

  • The data derived from this project has increased our knowledge of how genes work.


    داده های به دست آمده از این پروژه دانش ما را در مورد نحوه عملکرد ژن ها افزایش داده است.

  • The government departments refused to provide the data that we required.


    ادارات دولتی از ارائه اطلاعات مورد نیاز ما خودداری کردند.

  • The next step is to feed in all this data.


    مرحله بعدی این است که تمام این داده ها را تغذیه کنید.

  • There is no hard data to support these theories.


    هیچ داده سختی برای حمایت از این نظریه ها وجود ندارد.

  • These demands could breach EU data-protection laws.


    این خواسته ها می تواند قوانین حفاظت از داده های اتحادیه اروپا را نقض کند.

  • They are not allowed to hold data on people's private finances.


    آنها مجاز به نگهداری داده های مالی خصوصی مردم نیستند.

  • This data reflects the magnitude of the problem.


    این داده ها بزرگی مشکل را منعکس می کند.

  • This theory seems to fit the available data.


    به نظر می رسد این نظریه با داده های موجود مطابقت دارد.

synonyms - مترادف
  • details


    جزئیات

  • facts


    حقایق

  • figures


    ارقام


  • آمار


  • اطلاعات

  • input


    ورودی


  • هوش


  • شواهد و مدارک


  • اثبات


  • زمینه

  • dossier


    پرونده

  • features


    امکانات

  • info


    مواد


  • مشخصات

  • particulars


    مستندات

  • specifics


    اسناد

  • documentation


    فایل

  • documents


    گزارش


  • بایگانی


  • آرشیوها

  • archive


    پیش بینی کردن

  • archives


    دانش

  • dope


    کم پایین


  • سوابق

  • low-down


    گزارش ها

  • materials


    نتایج

  • records


    چکیده ها

  • reports


    مهمات

  • results


  • abstracts


  • ammunition


antonyms - متضاد
  • disinformation


    اطلاعات نادرست

  • misinformation


    اطلاعات غلط

  • falsehoods


    دروغ ها

  • untruths


    نادرست گزارش می دهد

  • misreports


    گزارش اشتباه

  • misreport


    ساخت

  • fabrication


    تحریف


  • ارائه اطلاعات نادرست

  • falsification


    گزارش نادرست

  • misrepresentation


    حرف دو پهلو

  • misstatement


    شاه ماهی قرمز

  • misreporting


    اطلاعات گمراه کننده

  • prevarication


    دروغ

  • red herring


    فیب

  • misleading information


  • lie


  • falsity


  • fib


لغت پیشنهادی

stillborn

لغت پیشنهادی

inclinations

لغت پیشنهادی

autocratic