arguable

base info - اطلاعات اولیه

arguable - قابل بحث

adjective - صفت

/ˈɑːrɡjuəbl/

UK :

/ˈɑːɡjuəbl/

US :

family - خانواده
argument
بحث و جدل
argumentative
استدلالی
argue
جر و بحث
arguably
شاید، قابل بحث
google image
نتیجه جستجوی لغت [arguable] در گوگل
description - توضیح

  • قطعی نیست، یا قطعاً درست یا صحیح نیست، و بنابراین به راحتی می توان شک کرد

  • If something is arguable, there could be some disagreement about it


    اگر چیزی قابل بحث باشد، ممکن است در مورد آن اختلاف نظر وجود داشته باشد


  • احتمالا درست است که

  • possible to give reasons for and against; debatable


    ممکن است دلایل موافق و مخالف ارائه شود. قابل بحث

  • In short though not yet fully attained, political democracy had become respectable, and Socialism had become arguable.


    به طور خلاصه، اگرچه هنوز به طور کامل به دست نیامده بود، اما دموکراسی سیاسی قابل احترام و سوسیالیسم قابل بحث شده بود.

  • Yet there are arguable benefits from practising selective assessment.


    با این حال، مزایای قابل بحثی از تمرین ارزیابی انتخابی وجود دارد.

  • Counsel further contended that on the affidavit evidence the debtor has an arguable claim that the solicitors were negligent in two respects.


    وکیل همچنین ادعا کرد که بر اساس شواهد سوگندنامه، بدهکار ادعای قابل بحثی دارد مبنی بر اینکه وکلا از دو جنبه سهل انگاری کرده اند.

  • The two contentions can seem analogous, but the second concerns overt motive, the first a highly arguable interpretation.


    این دو مشاجره می توانند مشابه به نظر برسند، اما دومی به انگیزه آشکار مربوط می شود، اولی یک تفسیر بسیار قابل بحث است.

  • If there are arguable points, the rules are clear.


    اگر نکات قابل بحثی وجود دارد، قوانین واضح است.

  • Industry bosses oppose the new safety requirements because of the higher cost and arguable safety advantages.


    روسای صنعت به دلیل هزینه بالاتر و مزایای قابل بحث ایمنی با الزامات ایمنی جدید مخالف هستند.

  • It is arguable that married women no longer need the protection afforded to them by cases like these.


    می توان بحث کرد که زنان متاهل دیگر نیازی به حمایتی که در مواردی مانند این از آنها ارائه می شود ندارند.

  • It is arguable that the provision does not apply to the transferor.


    قابل بحث است که این حکم در مورد انتقال دهنده اعمال نمی شود.

  • It is arguable that this interest has intensified under the present Conservative government.


    می توان بحث کرد که این علاقه در دولت محافظه کار کنونی تشدید شده است.

  • Some items are frankly fakes; others are of arguable value.


    برخی از اقلام صراحتا تقلبی هستند. دیگران ارزش قابل بحث دارند.

example - مثال
  • He had a good arguable case.


    او یک پرونده قابل بحث خوب داشت.

  • It is arguable that giving too much detail may actually be confusing.


    می توان بحث کرد که ارائه جزئیات بیش از حد ممکن است در واقع گیج کننده باشد.

  • It is arguable whether the case should ever have gone to trial (= perhaps it should not have).


    این قابل بحث است که آیا پرونده باید هرگز به دادگاه می رفت (= شاید نباید می شد).

  • It is arguable which way is quicker.


    اینکه کدام راه سریعتر است قابل بحث است.

  • It is arguable that the government has failed in this respect.


    می توان گفت که دولت در این زمینه شکست خورده است.

  • It’s arguable that another route would be just as bad.


    می توان بحث کرد که مسیر دیگری نیز به همان اندازه بد خواهد بود.

synonyms - مترادف
  • tenable


    قابل تحمل

  • believable


    قابل باور

  • defendable


    قابل دفاع

  • maintainable


    قابل نگهداری

  • rational


    گویا


  • معقول

  • viable


    قابل دوام

  • assertable


    قابل ادعا

  • defensible


    معتبر

  • credible


    قابل پشتیبانی

  • supportable


    پایدار

  • sustainable


    قابل اجرا

  • workable


    ممکن

  • conceivable


    شدنی

  • feasible


    قابل تصور

  • imaginable


    محتمل

  • plausible


    قابل قبول

  • acceptable


    قابل توجیه

  • justifiable


    قادر به نگه داشتن آب


  • صدا


  • قابل اثبات

  • vindicable


    منطقی

  • logical


    قابل بخشش

  • sensible


    درست

  • excusable


    مشروع

  • valid


    قابل ضمانت


  • قابل گذشت


  • قوی

  • warrantable


  • condonable



antonyms - متضاد
  • untenable


    غیر قابل دفاع

  • unimaginable


    غیر قابل تصور

  • unthinkable


لغت پیشنهادی

branched

لغت پیشنهادی

suppress

لغت پیشنهادی

bravo