legitimate
legitimate - مشروع
adjective - صفت
UK :
US :
منصفانه یا معقول
قابل قبول یا مجاز توسط قانون
فرزند مشروع از پدر و مادری متولد می شود که به طور قانونی با یکدیگر ازدواج کرده اند
شکل معمول آمریکایی مشروعیت بخشیدن
طبق قانون عمل می کند
reasonable or understandable
معقول یا قابل درک
شکل دیگری از مشروعیت
توسط قانون مجاز است
reasonable and acceptable
معقول و قابل قبول
فرزند مشروع فرزندی است که والدینش در زمان تولد ازدواج قانونی داشته باشند.
قانونی یا قابل قبول کردن چیزی
طبق قانون مجاز و یا معقول و قابل قبول است
توسط قانون مجاز است یا بر اساس قوانین یک سازمان یا فعالیت انجام می شود
منصفانه و صادقانه
To express constructive criticism and voice well researched concerns is of course healthy and legitimate.
بیان انتقاد سازنده و ابراز نگرانی های خوب تحقیق شده البته سالم و مشروع است.
چگونه می توانم مطمئن شوم که یک تجارت آنلاین قانونی است؟
او یک جنایتکار است که یک تجارت قانونی را نیز اداره می کند.
legitimate business operations
عملیات تجاری قانونی
جلسه ای که فقط دیدگاه ها را پخش می کند کاملاً قانونی است، اما همه افراد حاضر باید از آن آگاه باشند.
Thus the masses have in different ways become legitimate candidates for underdevelopment and misery.
بنابراین توده ها به طرق مختلف به نامزدهای قانونی برای توسعه نیافتگی و فلاکت تبدیل شده اند.
حداقل سه نفر از بستگان زن مرده نسبت به خانه او ادعای قانونی دارند.
نحوه رفتار دولت ها با مردم خود یک نگرانی مشروع برای جامعه بین المللی است.
Safety is an obvious and legitimate concern.
ایمنی یک نگرانی بدیهی و مشروع است.
The legitimate government was overthrown in a coup.
دولت قانونی با کودتا سرنگون شد.
قاچاق تنباکو به بریتانیا به طور جدی بر سود واردکنندگان قانونی تأثیر می گذارد.
چه مشروع بودند یا نه، بسیاری از کودکان نتوانستند سال های بحرانی اولیه خود را زنده بمانند.
The problem is, only one of the companies apparently holds legitimate patent rights to the breakthrough.
مشکل این است که ظاهراً تنها یکی از شرکتها دارای حق ثبت اختراع قانونی برای دستیابی به موفقیت است.
The government has refused to recognise the far-right group as a legitimate political party.
دولت از به رسمیت شناختن این گروه راست افراطی به عنوان یک حزب سیاسی مشروع خودداری کرده است.
او دلیل موجهی برای تأخیر داشت.
یک دلیل موجه
تقریباً در همان زمان، دو پسر قانونی او بر اثر طاعون درگذشتند.
a legitimate grievance
یک شکایت مشروع
It seemed a perfectly legitimate question.
به نظر یک سوال کاملاً قانونی می رسید.
Politicians are legitimate targets for satire.
سیاستمداران هدف مشروعی برای طنز هستند.
دولت قانونی کشور
آیا تجارت او کاملاً قانونی است؟
The legitimate government was reinstated after the uprising.
حکومت قانونی پس از قیام دوباره بر سر کار آمد.
نگرانی والدین در مورد این بیماری کاملاً قانونی است.
People have a legitimate expectation that their politicians should be honest.
مردم انتظار موجهی دارند که سیاستمدارانشان باید صادق باشند.
دادگاه حکم داد که فرزندان افراد مشهور هدف قانونی برای نفوذ در مطبوعات نیستند.
ارتش باید قدرت را به دولت قانونی بازگرداند.
He claimed that the restaurant bill was a legitimate business expense.
او ادعا کرد که قبض رستوران یک هزینه قانونی تجاری است.
The government fears that talking to terrorists might legitimate their violent actions.
دولت می ترسد که گفتگو با تروریست ها ممکن است اقدامات خشونت آمیز آنها را قانونی کند.
a legitimate tax deduction
کسر مالیات قانونی
legitimate concerns
نگرانی های مشروع
وکلای مدافع استدلال کردند که چنین پرداخت هایی در معاملات روزنامه ها مشروع و مرسوم است.
a legitimate business/company/trader
یک تجارت / شرکت / تاجر قانونی
legitimate expenses/fees
هزینه ها / هزینه های قانونی
Concerns relating to employee fraud and other forms of malpractice were acknowledged as being legitimate.
نگرانیهای مربوط به کلاهبرداری کارکنان و سایر اشکال بدرفتاری مشروع شناخته شد.
legitimate complaints/questions/reasons
شکایات / سؤالات / دلایل قانونی
Manufacturers legitimately argued that the ingredients of their products are subject to commercial confidentiality.
تولیدکنندگان به طور قانونی استدلال کردند که مواد تشکیل دهنده محصولاتشان مشمول محرمانه بودن تجاری است.
lawful
حلال
sanctioned
تحریم شده است
authorisedUK
مجاز انگلستان
authorizedUS
مجاز ایالات متحده
مجاز
مناسب
legit
قانونی
admissible
قابل قبول
allowable
فقط
allowed
قانونی شده انگلستان
ایالات متحده قانونی شد
legalisedUK
مجاز است
legalizedUS
به رسمیت شناخته شده در انگلستان
licit
به رسمیت شناخته شد
permissible
تضمین شده است
permitted
تایید شده
recognisedUK
مشروطه
recognizedUS
صادقانه
statutory
دارای مجوز انگلستان
warranted
دارای مجوز ایالات متحده
approved
معتبر
کوشر
رسمی
licencedUK
ارتدکس
licensedUS
عمودی
valid
accredited
kosher
orthodox
upright
غیر مجاز
جنایی
unlawful
غیر قانونی
illicit
قاچاق
outlawed
غیرقانونی
wrongful
نادرست
felonious
جنایتکارانه
fraudulent
جعلی
illegitimate
نامشروع
lawless
بی قانون
abnormal
غیرطبیعی
crooked
کج شده
improper
نامناسب
prohibited
ممنوع است
unauthorisedUK
انگلستان غیر مجاز
unauthorizedUS
ایالات متحده غیر مجاز
banned
ممنوع شد
contraband
فریبنده
deceptive
متقلب
dishonest
ممنوع
forbidden
قانون شکنی
interdicted
ممنوع شده است
lawbreaking
قابل پیگرد قانونی
proscribed
پر حرف
prosecutable
مسدود
verboten
تقلبی
barred
سایه دار
counterfeit
shady
smuggled