expectation
expectation - انتظار
noun - اسم
UK :
US :
توقع، انتظار
منتظر
غیر منتظره
با انتظار
بر خلاف انتظار
آنچه فکر می کنید یا امید دارید اتفاق بیفتد
یک احساس یا باور در مورد اینکه چیزی باید چگونه باشد یا اینکه یک نفر چگونه باید رفتار کند
احساس اینکه چیزهای خوبی قرار است در آینده اتفاق بیفتد
احساس انتظار برای اتفاقی
متفاوت از آنچه انتظار می رود
احساس یا باور به اینکه چیزی اتفاق خواهد افتاد یا باید بیفتد
آنچه شما باور دارید یا امیدوارید در آینده اتفاق بیفتد
سازنده و پوشنده انتظارات خیره کننده ای دارند.
او هیچ توقعی از انجام دادن بیش از خشم و حواس پرتی نداشت.
Maybe 5-6 was a reasonable expectation.
شاید 5-6 انتظار منطقی بود.
اما انتظار زندگی کسی که به چهل سالگی رسیده است چیست؟
This would indicate that the expectation of impotence in old age can play an important role in actually bringing it about.
این نشان می دهد که انتظار ناتوانی جنسی در سنین بالا می تواند نقش مهمی در ایجاد آن داشته باشد.
At least that was the expectation as 8,000 people gathered in a vast beautiful hall in London last month.
حداقل انتظار این بود که 8000 نفر ماه گذشته در سالنی وسیع و زیبا در لندن گرد هم آمدند.
ما در انتظار بهبودی کامل خود مطمئن هستیم.
We certainly had a reasonable expectation of success.
ما مطمئناً انتظار معقولی برای موفقیت داشتیم.
انتظارات دولت از اقتصاد
این انتظار کلی وجود داشت که او پیروز شود.
She had a legitimate expectation that her application would succeed.
او انتظار موجهی داشت که درخواستش موفق شود.
The expectation is that property prices will rise.
انتظار این است که قیمت ملک افزایش یابد.
Buyers are holding back in expectation of further price cuts.
خریداران در انتظار کاهش بیشتر قیمت ها خودداری می کنند.
من برای این پست بیشتر از آنچه انتظار داشتم درخواست دادم.
برخلاف انتظار، نرخ بهره افزایش پیدا نکرد.
برخلاف تمام انتظارات، او از خودش لذت می برد.
او با توقعات زیادی به دانشگاه رفت.
داشتن انتظارات بالا/کم
من نمی خواهم توقعات شما را زیاد بالا ببرم.
نتایج فراتر از انتظار ما بود.
تعداد حاضرین کمتر از حد انتظار بود.
این رویداد انتظارات را برآورده نکرد.
هوای توقع و کنجکاوی زیادی وجود داشت.
او انتظارات زیادی از تیم دارد.
کاخ سفید اعلام کرد که آنها هیچ انتظار بزرگی از نشست امروز ندارند.
متأسفانه نرم افزار جدید نتوانسته است انتظارات را برآورده کند.
برخی از والدین انتظارات غیر واقعی از فرزندان خود دارند.
سود به طور کلی با انتظارات مطابقت دارد.
فروش این هفته بالاتر از حد انتظار بود.
او تمام انتظارات را در حرفه خود نادیده گرفته است.
این مقاله قبل از نتیجه انتخابات در انتظار پیروزی حزب کارگر نوشته شده است.
این دوره نتایجی فراتر از انتظار به دست آورده است.
شاکی 30 ساله است و انتظار زندگی عادی دارد.
افزایش قیمت سهم انتظارات را مخدوش کرد.
دسته های مختلف مخارج عملیاتی به طور کلی با انتظارات مطابقت دارند.
هنوز این انتظار عمومی وجود دارد که زوج های متاهل صاحب فرزند شوند.
آنها در انتظار افزایش قیمت املاک خریدند.
فرض
supposition
پیش بینی
anticipation
باور
محاسبه
calculation
طرح ریزی
prediction
حدس
presumption
انتظار
projection
حدس و گمان
conjecture
محکومیت
expectance
توقع، انتظار
forecast
ایمان
surmise
ایده
پیش فرض
expectancy
حساب کردن
اعتماد
چشم انداز
presupposition
دلهره
reckoning
تفکر
تفننی
فکر
apprehension
اندیشه
contemplation
احساس؛ عقیده؛ گمان
fancy
توجه
نظر
ادراک
برآورد کردن
آگاهی
estimation
inkling
شک
disbelief
ناباوری
uncertainty
عدم قطعیت
doubtfulness
دوبیتی
dubiety
عدم اطمینان
incertitude
سوال
رزرو
reservations
بی اعتمادی
distrust
مشکوک بودن
dubiousness
تردیدها
dubitation
شکاکیت انگلستان
incredulity
شک ایالات متحده
misgivings
عدم امکان
scepticismUK
بی ایمانی
skepticismUS
ناامیدی
unsureness
بعید
impossibility
سوء ظن
unbelief
احتیاط
hopelessness
ترس
despair
فقدان ایمان
unlikelihood
mistrust
mistrustfulness
uncertainness
distrustfulness
suspicion
wariness