deer

base info - اطلاعات اولیه

deer - آهو

noun - اسم

/dɪr/

UK :

/dɪə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [deer] در گوگل
description - توضیح

  • حیوان وحشی بزرگی که می تواند خیلی سریع بدود، علف می خورد و شاخ دارد

  • a quite large animal with four legs that eats grass and leaves. The male has antlers (= wide horns like branches) . The female is called a hind or a doe and the male a stag or buck


    حیوانی بسیار بزرگ با چهار پا که علف و برگ می خورد. نر دارای شاخ (= شاخهای پهن مانند شاخه) است. ماده را هندی یا گوزن و نر را گوزن یا جفت می گویند

  • a large animal the males of which have wide horns that stick out like branches, that lives in forests and eats grass and leaves


    حیوان بزرگی که نرهایش شاخ‌های پهنی دارند که مانند شاخه‌ها بیرون زده است و در جنگل‌ها زندگی می‌کند و علف و برگ می‌خورد.

  • A deer makes tracks in the snow.


    یک آهو در برف ردیابی می کند.

  • They're deer-stealers - I saw a dead deer in their car.


    آنها آهو دزد هستند - من یک گوزن مرده را در ماشین آنها دیدم.

  • The Qawrighul people hunted deer wild sheep and birds, and fished.


    قوم قوریغول به شکار آهو، گوسفند و پرندگان وحشی و صید ماهی می پرداختند.


  • ما هنوز آهوهای زیادی داریم، آب بسیار کمی داریم و فضای باز زیادی نداریم.

  • I heard wild turkeys gobbling and saw white-tailed deer.


    صدای قورت دادن بوقلمون های وحشی را شنیدم و آهوی دم سفید را دیدم.


  • به طور معمول او مسئول آهو است، اما همه کارکنان به عنوان راهنما هستند.

  • It is framed by gentle hills that look down on oak groves that abound with deer bobcats and golden eagles.


    این منطقه توسط تپه‌های ملایمی احاطه شده است که به باغ‌های بلوط که مملو از گوزن‌ها، بابکت‌ها و عقاب‌های طلایی هستند، نگاه می‌کنند.

example - مثال
  • a herd of deer


    یک گله آهو


  • یک پارک آهو

  • Kate is a very dear friend of mine.


    کیت دوست بسیار عزیز من است.

  • Congratulations, my dear!


    تبریک میگم عزیزم!

  • The team is responsible for conserving red deer in the forest.


    این تیم وظیفه حفاظت از گوزن قرمز در جنگل را بر عهده دارد.

synonyms - مترادف

  • دلار

  • stag


    گوزن نر

  • caribou


    کاریبو

  • doe


    گوزن

  • fawn


    حنایی

  • hart


    راز

  • reindeer


    گوزن شمالی

  • mountain reindeer


    گوزن شمالی وحشی

  • wild reindeer


antonyms - متضاد
  • doe (female)


    گوزن (مونث)

  • fawn (young)


    حنایی (جوان)


  • بچه آهو

لغت پیشنهادی

saudis

لغت پیشنهادی

pheromones

لغت پیشنهادی

foray