labor
labor - کار یدی
noun - اسم
UK :
US :
املای آمریکایی کار
املای آمریکایی کارگر
املای ایالات متحده از کار یدی
the Labor Party an Australian political party that believes in social equality and the rights of workers
حزب کارگر، یک حزب سیاسی استرالیایی که به برابری اجتماعی و حقوق کارگران اعتقاد دارد
کار عملی، به ویژه کاری که مستلزم تلاش فیزیکی است
کارگر همچنین به خود کارگران اطلاق می شود. کسانی که کار عملی را با دستان خود انجام می دهند
دستگاه یا روشی که باعث صرفه جویی در کار می شود روشی است که در زمان و تلاش بسیار صرفه جویی می کند.
the last stage of pregnancy when the muscles of the uterus start to push the baby out of the body usually lasting until the baby appears
آخرین مرحله بارداری که ماهیچه های رحم شروع به بیرون راندن کودک از بدن می کنند که معمولاً تا زمان ظاهر شدن کودک ادامه می یابد.
برای انجام کارهای سخت بدنی
→ labour
→ کار یدی
هزینه تعمیرات 25 دلار برای قطعات و 60 دلار برای کار است.
بیشتر حمایت هارکین از نیروی کار سازماندهی شده است.
کار دستی (= کار با دستان خود)
قیمت شامل نیروی کار و مواد خواهد بود.
این شرکت می خواهد هزینه های نیروی کار را پایین نگه دارد.
کارگران رای به عقب نشینی از کار خود (= توقف کار به عنوان وسیله ای برای اعتراض) دادند.
او آنقدر از کارهای روزانه خسته شده بود که مستقیم به رختخواب رفت.
مردم مشتاقانه منتظر هستند تا از ثمره زحمات خود در دوران بازنشستگی لذت ببرند.
child/forced/slave labor
کار کودک/اجباری/برده
کمبود نیروی کار
شرکت ها با استثمار نیروی کار ارزان در کشورهای فقیر سودهای کلانی به دست می آورند.
تقاضای فزاینده ای برای نیروی کار ماهر وجود دارد.
قوانین جدید کار اخراج کارگران را برای کارفرمایان دشوارتر می کند.
روابط کار خوب (= رابطه بین کارگران و کارفرمایان)
جین ده ساعت در حال زایمان بود.
او زود زایمان کرد.
labor pains
درد زایمان
کار سختی بود.
نوشتن کتاب کار عشقی بود.
قطعات خودرو به خودی خود گران نیستند - این نیروی کار است که هزینه زیادی دارد.
skilled/unskilled labor
نیروی کار ماهر/غیر ماهر
او ساعت دوازده شب گذشته به (= شروع) زایمان کرد.
ساعاتی پس از انفجار، تیمهای امدادی همچنان در تلاش بودند تا افراد گرفتار شده را آزاد کنند.
کار کردن
labourUK
کار انگلستان
drudgery
سخت گیری
grind
آسیاب کردن
travail
درد و رنج
toil
زحمت کشیدن
chore
کارهای عادی و روزمره
moil
پولک کردن
slavery
برده داری
drudge
طاقت فرسا
fatigue
خستگی
donkeywork
خرکاری
فعالیت
gruntwork
غرغر کردن
moonlight
مهتاب
swink
چشمک زدن
کار سخت
daily grind
کار روزانه
کار دستی
manual labor
کار پست
menial work
عرق
sweat
تلاش
exertion
شلختگی
تقلا
slog
تلاش انگلستان
تلاش ایالات متحده
endeavourUK
پیوند
endeavorUS
دردها
graft
خرحمالی
pains
elbow grease
سرگرم کننده
بازی
سرگرمی
idleness
بیکاری، تنبلی
inactivity
عدم فعالیت
indifference
بی تفاوتی
indolence
بی حالی
laziness
تنبلی
lethargy
مدیریت
مدیر
بیکاری
unemployment
تنبلی در اطراف
laze around
آزادی
pastime
شادی
صلح
happiness
راحتی
سلامتی
apathy
تفریحی
استقلال
لذت
آرامش
recreation
اینرسی
hobby
سوء استفاده
دعوت
بی توجهی
relaxation
غفلت
inertia
misuse
avocation
disregard
negligence