return
return - برگشت
verb - فعل
UK :
US :
رفتن یا برگشتن به جایی که قبلا بودی
پس دادن یا فرستادن چیزی یا بازگرداندن چیزی به جای آن
اگر یک احساس، موقعیت و غیره برگردد، شروع به وجود می کند یا دوباره اتفاق می افتد
کاری با کسی انجام دهی چون او هم با تو همین کار را کرده است
برای جواب دادن به کسی
در بازی هایی مانند تنیس، توپ را به حریف برگردانید
برای انتخاب فردی برای یک پست سیاسی، به ویژه به نمایندگی از شما در مجلس
برای کسب سود
to go back or come back to a place where you were before. Return sounds more formal than go back or come back and is more commonly used in written English
برای برگشتن یا بازگشت به جایی که قبلا بودید. بازگشت به نظر رسمی تر از بازگشت یا بازگشت است و بیشتر در زبان انگلیسی نوشتاری استفاده می شود
برای رفتن به جایی که قبلا بودید یا جایی که معمولاً در آن زندگی می کنید
تا پس از دوری از آن، دوباره به خانه خود بروید یا به کشوری که در آن متولد شده اید
تا پس از دور شدن از آن، دوباره به جایی که هستید بیایید
برای رسیدن به جایی که قبلا در آن بودید، به خصوص خانه یا مکانی که در آن اقامت دارید
تا بچرخید و به سمتی که از آن آمده اید برگردید
عمل بازگشت از جایی، یا بازگشت شما به یک مکان
عمل دادن، گذاشتن یا پس فرستادن چیزی
بازگشت به حالت یا موقعیت قبلی
زمانی که شخصی پس از توقف فعالیت خود را دوباره شروع می کند
مقدار سودی که از چیزی به دست می آورید
کلیدی که در پایان یک دستورالعمل یا برای انتقال به خط جدید روی رایانه فشار می دهید
بلیط برای سفر از یک مکان به مکان دیگر و بازگشت دوباره
هنگامی که یک احساس، موقعیت و غیره شروع به وجود می کند یا دوباره اتفاق می افتد
بیانیه ای که در پاسخ به سوالات رسمی اطلاعات کتبی ارائه می کند
رای در انتخابات
استفاده شده یا هزینه سفر از یک مکان به مکان دیگر و بازگشت دوباره
اگر سرمایه گذاری مقدار خاصی از پول را برمی گرداند، این مقدار سودی است که به دست می آورد
to take a product back to the shop you bought it from to get your money back or to get other goods in exchange for it
برای بازگرداندن یک محصول به مغازه ای که از آن خریده اید، پول خود را پس بگیرید، یا در ازای آن کالاهای دیگری دریافت کنید.
برای بازگشت به یک فعالیت یا وضعیت قبلی
اگر به یک تماس تلفنی پاسخ دهید، با کسی تماس می گیرید زیرا با شما تماس گرفته است
if a bank returns a cheque, it refuses to pay it because there is not enough money in the account to do so
اگر بانکی چک را برگرداند، از پرداخت آن امتناع می کند زیرا پول کافی در حساب برای انجام این کار وجود ندارد.
اگر یک هیئت منصفه در یک پرونده حقوقی رأی خود را برگرداند، می گوید که آیا فکر می کند کسی مقصر است یا خیر.
مدت زیادی منتظر برگشتم.
مهاجران / تبعیدیان / پناهندگان بازگشتی (= کسانی که پس از دوری به خانه می آیند)
او پس از شش ماه اقامت در اروپا فردا به استرالیا برمی گردد.
او به تازگی پس از اقامت در اسپانیا به این کشور بازگشته بود.
مجبور شدم به فروشگاه برگردم تا به دنبال کیفم بگردم.
از سر کار برگشتم و دیدم خانه خالی است.
مردم برای آخر هفته به خانه برمی گشتند.
ما مجبور شدیم سشوار را به فروشگاه برگردانیم زیرا معیوب بود.
من باید چند کتاب را به کتابخانه برگردانم.
دادگاه به او دستور داد که بچه ها را به مادرشان بازگرداند.
پرسشنامه های تکمیل شده باید به این آدرس بازگردانده شود.
او از پس دادن پول ما خودداری کرد.
نامه را باز نشده برگرداندم.
روز بعد درد برگشت.
احتمال بازگشت سرطان وجود دارد.
Confidence returned and prices started to rise.
اعتماد بازگشت و قیمت ها شروع به افزایش کردند.
هوای بد با انتقام برگشته است.
او در ادامه گزارش به این موضوع بازمی گردد.
نگاه کوتاهی به بالا انداخت سپس به خیاطی خود بازگشت.
دکتر ممکن است به او اجازه دهد هفته آینده سر کار بازگردد.
خدمات قطار پس از اعتصاب به حالت عادی بازگشته است.
زمین به حالت طبیعی خود بازگشته است.
بسیاری بازگشت به زندگی غیرنظامی را دشوار می دانند.
برای پاسخ دادن به یک لبخند / نگاه / سلام
اگر هنگام درخواست کمک به افراد کمک کنید، به احتمال زیاد آنها لطف خود را پس خواهند داد.
چندین بار با او تماس گرفت، اما او آنقدر مشغول بود که نتوانست به او پاسخ دهد.
وقت آن است که دعوتشان را برگردانیم (= همان طور که اول ما را دعوت کردند به چیزی دعوتشان کن).
«شما هر دو فوق العاده بودید!» «شما هم همینطور بودید!» و تعارف را پاسخ دادیم.
بوسیدن یک بوسه (= کسی را با همان شور و شوقی که تو را می بوسند)
عشقش را پس نداد.
پاسخ دادن به آتش (= تیراندازی به سوی کسی که به سمت شما شلیک می کند)
برگرد
عقب نشینی
backtrack
پدال عقب
بیا خانه
retreat
بازدید مجدد
backpedal
به خانه برسد
برگشتن
revisit
دوباره بیا
به عقب برگرد
مراحل خود را دوباره دنبال کنید
بازگشت به
hark back
برگشت به
retrace your steps
دوبرابر
عقب کشیدن
عقب افتادن
برو عقب، حرکت کن به عقب
واپسگرا
چرخاندن دم
برگرداندن
دوباره ظاهر شود
retrograde
عقب نشینی به
retrocede
برگرد از همان زمین
به سمت معکوس بروید
revert
در مورد صورت
reappear
در مورد نوبت
retreat to
تسلیم شدن
renege