kiss
kiss - بوسه
verb - فعل
UK :
US :
to touch someone with your lips as a greeting, to show them love or as part of a sexual relationship
لمس کردن کسی با لب های خود به عنوان سلام، برای نشان دادن عشق به او، یا به عنوان بخشی از یک رابطه جنسی
لمس کردن چیزی با لب های خود به نشانه احترام
اگر باد، خورشید و غیره چیزی را ببوسد، به آرامی آن را حرکت می دهد یا لمس می کند
عمل بوسیدن
keep it simple stupid or keep it short and simple; used to say that a method for doing something should be kept simple in order to avoid mistakes
آن را ساده، احمقانه، یا کوتاه و ساده نگه دارید. می گفت روشی برای انجام کاری باید ساده باشد تا از اشتباه جلوگیری شود
to touch with your lips, especially as a greeting, or to press your mouth onto another person's mouth in a sexual way
لمس کردن با لب های خود، به ویژه به عنوان سلام، یا فشار دادن دهان خود به دهان شخص دیگری به صورت جنسی
به آرامی چیزی را لمس کردن
If you tell a child you will kiss a part of the body that hurts better you mean you will make it feel better by kissing it
اگر به کودک بگویید قسمتی از بدن را که درد بیشتری دارد می بوسید، یعنی با بوسیدن آن احساس بهتری خواهید داشت.
عمل بوسیدن کسی
یک کیک کوچک، بیسکویت یا شیرینی
to touch or press your lips against another person esp. another person’s lips or cheek as a greeting or to express love
برای لمس یا فشار دادن لب های خود به شخص دیگری، به ویژه. لب یا گونه شخص دیگری به عنوان سلام یا ابراز عشق
an act of touching or pressing your lips against another person esp. another person's lips or cheek as a greeting or to express love
عمل لمس کردن یا فشار دادن لب های خود به شخص دیگری، به عنوان مثال. لب یا گونه شخص دیگری به عنوان سلام یا ابراز عشق
من و تری با هم به ستاره ها خیره شدیم و بوسیدیم.
روی مبل نشسته بودند، دور هم جمع شده بودند و می بوسیدند.
اولین باری که پسری را بوسید به یاد دارید؟
کوتاهی بوسیدند و بعد از خانه بیرون رفت.
وقتی بچه بودم، از بوسیدن با دیدن اقوام متنفر بودم.
مدتی آهسته بوسیدند.
Even two years after kissing her daughter goodbye at the hospital her voice quavers slightly when she talks about it.
حتی دو سال پس از بوسیدن دخترش برای خداحافظی در بیمارستان، صدایش وقتی در مورد آن صحبت می کند کمی می لرزد.
به آرامی لب های او را بوسید و از روی تخت بلند شد تا لباس بپوشد.
مادرش او را در آغوش گرفت و هر دو گونه او را بوسید.
تیموتی خم شد تا گونه عمه اش را ببوسد.
هر کدام در مقابل پاپ زانو زدند و حلقه او را بوسیدند.
می خواست لیز را ببوسد، اما جرات نکرد.
خانم تامسون ماریا را بوسید و چمدانش را داد.
He did kiss me back then as if he wanted to press his wretched thin inhibited mouth right through my head.
آن موقع مرا بوسید، انگار میخواست دهان نازک و بدبختش را مستقیماً در سرم فشار دهد.
او به سمت من قدم برداشت، آنقدر نزدیک که برای یک لحظه حیرت انگیز فکر کردم قرار است مرا ببوسد.
در واقع همه آنها را بوسیده بود.
در درگاهی ایستادند و بوسیدند (= همدیگر را بوسیدند).
آیا مردم بریتانیا هنگام ملاقات یکدیگر را می بوسند؟
برو مادرت را شب بخیر ببوس.
به جلو خم شد تا گونه او را ببوسد.
هر دو گونه او را بوسید.
جام را بلند کرد و بوسید.
نور خورشید سنگ های گرم را بوسید.
بیا اینجا و بگذار بهتر ببوسمش.
خوب، شما می توانید با شانس خود برای ارتقاء خود خداحافظی کنید.
خم شد تا دوباره او را ببوسد.
بلند و محکم روی دهنش بوسید.
به او اجازه داد تا گونه او را به آرامی ببوسد.
زن و شوهر جوانی روی مبل بودند که با شور و اشتیاق می بوسیدند.
او دهان او را بوسید.
بچه ها را شب بخیر/خداحافظ بوسید (= آنها را به عنوان بخشی از شب بخیر/خداحافظی بوسید).
نسیم/خورشید شانه های برهنه اش را بوسید.
مامان، من زانویم صدمه دیده است. بیا اینجا عزیزم و بگذار بهتر ببوسم.
مادربزرگت را ببوس
یک بوسه بر لب
من از مخلوط مرنگ زاپاس برای تهیه بوسه مرنگ استفاده کردم.
دو زن همدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند.
بچه ها را بوسید و خداحافظی کرد.
مادربزرگ را ببوس و شب بخیر بگو.
abstain
خودداری کنند
manhandle
دستگیره