biennial

base info - اطلاعات اولیه

biennial - دوسالانه

adjective - صفت

/baɪˈeniəl/

UK :

/baɪˈeniəl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [biennial] در گوگل
description - توضیح
  • a biennial event happens once every two years


    یک رویداد دوسالانه هر دو سال یک بار اتفاق می افتد

  • a biennial plant stays alive for two years


    یک گیاه دوساله دو سال زنده می ماند

  • happening once every two years


    هر دو سال یک بار اتفاق می افتد

  • a plant that lives for two years, producing seeds and flowers in its second year


    گیاهی که دو سال عمر می کند و در سال دوم بذر و گل می دهد

  • happening once every two years


    در نهایت شش کشور در نوامبر 1959 به مصالحه ای دست یافتند و توافق کردند که وزرای خارجه باید به طور منظم و هر دو سال یکبار ملاقات کنند.

  • The Six eventually reached a compromise in November 1959, agreeing that the foreign ministers should meet regularly on a biennial basis.


    با این حال، در نظر گرفتن دوسالانه هزینه های دادگاه عالی در طول دو سال، کمی کمتر از ده درصد افزایش یافت.

  • However the biennial consideration of High Court Interlocutory fees produced an uprating of just under ten percent over two years.


    در این رزمایش دوسالانه بیش از 12000 تفنگدار دریایی، ملوان و هوانورد، 24 کشتی و ده ها هواپیما شرکت دارند.

  • The biennial exercise involves more than 12,000 Marines, sailors and airmen, 24 ships and dozens of aircraft.


    برخی از قانونگذاران با شروع گردهمایی های دوسالانه، خانه داری را راه اندازی کردند و برای جلسات شش ماهه خانه بازی کردند.

  • Some legislators set up housekeeping when the biennial gatherings began and played house for the six-month sessions.


    از سال 1982، نظرسنجی‌های ملی دوسالانه که توسط دفتر سرشماری و بررسی‌های نفوس انجام می‌شود، اطلاعات ارزشمندی را در مورد رفتار سیگار کشیدن نوجوانان ارائه کرده است.

  • Since 1982 biennial national surveys conducted by the Office of Population Censuses and Surveys have provided valuable information on adolescent smoking behaviour.


    این پول به براون نمی رسد، که انتخاب مجدد او در یک منطقه امن دموکرات، هر دو سال یکبار یک اسلم دانک بوده است.

  • The money does not go to Brown whose re- election in a safe Democratic district has been a biennial slam-dunk.


    این واحد یکی از ده ها شرکت کننده در بازی جنگی دوسالانه Kernel Blitz 97 در کمپ پندلتون بود.

  • The unit was one of dozens participating in the Kernel Blitz 97 biennial war game at Camp Pendleton.


example - مثال
  • a biennial convention


    کنوانسیون دوسالانه

  • a biennial exhibit


    یک نمایشگاه دوسالانه

  • a biennial conference


    یک کنفرانس دوسالانه

  • City residents are surveyed on their views biennially.


    ساکنان شهر هر دو سال یکبار نظرشان را بررسی می کنند.

synonyms - مترادف
  • periodic


    تناوبی


  • منظم

  • two-yearly


    دو ساله

  • biannual


    دوسالانه

  • biennary


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

without

لغت پیشنهادی

appreciation

لغت پیشنهادی

playwright