population
population - جمعیت
noun - اسم
UK :
US :
پرجمعیت
پر جمعیت کردن
تعداد افرادی که در یک منطقه خاص، کشور و غیره زندگی می کنند
همه افرادی که در یک منطقه خاص زندگی می کنند
تعداد افرادی که در یک کشور یا منطقه خاص زندگی می کنند
همه افرادی که در یک کشور، منطقه یا مکان خاص زندگی می کنند
همه افراد یا حیوانات از یک نوع یا گروه خاص که در یک کشور، منطقه یا مکان زندگی می کنند
جمعیت همچنین برای اشاره به تمام موجودات زنده از یک نوع یا گروه خاص که در یک منطقه یا محیط خاص زندگی می کنند استفاده می شود.
Population is also used to refer to all the living things of a particular type or group who live in a particular area or environment.
تعداد افرادی که در یک کشور، منطقه یا شهر خاص زندگی می کنند
همه افرادی که در یک کشور، منطقه یا شهر خاص زندگی می کنند
همه افراد یا حیوانات از یک نوع یا گروه خاص که در یک کشور، منطقه یا شهر زندگی می کنند
نیوجرسی حدود 7.6 میلیون نفر جمعیت دارد.
New Jersey has a population of around 7.6 million.
نود درصد از جمعیت بزرگسال باسواد هستند.
Ninety percent of the adult population is literate.
استپ ها حدود 65 درصد از جمعیت باقیمانده حشرات در سراسر جهان را پشتیبانی می کنند.
در کشورهایی که زنان بومی در کنار جمعیتی دیرآمد و غالب وجود داشتند، زنان بومی به طور نامتناسبی آسیب دیدند.
In those countries where indigenous women existed side by side with a late-arriving and dominant population the indigenous women suffered disproportionately.
در مطالعه ما، کارگران معدن به طور قابل توجهی بیشتر از جمعیت عمومی از کاهش وزن شکایت داشتند.
اما بیشتر این جمعیت رو به رشد حتی قبل از وقوع فاجعه فقیر و به حاشیه رانده شده اند.
اکثر آنها دارای جمعیتی هستند که به سرعت در حال رشد هستند.
30 درصد از جمعیت مردان از بیماری قلبی رنج می برند.
در نهایت مشکل منطقهای و تغییر جغرافیای جمعیت و توزیع صنعتی به حوزه موضوعی بهطور چشمگیری اختیارات گستردهتری بخشید.
Ultimately the regional problem and the changing geography of population and industrial distribution gave the subject field a dramatically widened remit.
نرخ رشد جمعیت ایالات متحده پنج برابر اروپا است.
مقامات شهر نسبت به از دست دادن جمعیت در حومه ها احتیاط می کنند و با افتخار به افزایش کلی جمعیت که همراه با الحاق بوده است اشاره می کنند.
City officials are wary of population loss to suburbs and point with pride to the overall population gain that has accompanied annexation.
در سال 1966 جمعیت لیما حدود دو میلیون نفر بود.
در بسیاری از کشورهای اروپای غربی جمعیت دیگر در حال افزایش نیست.
جمعیت مونتانا چقدر است؟
What is the population of Montana?
بیش از 53 میلیون نفر، حدود یک پنجم جمعیت، در این شهرستان ها زندگی می کنند.
بخش بزرگی از مردم در فقر زندگی می کنند.
بیماران برای جلوگیری از سرایت بیماری به بقیه افراد جامعه ایزوله شده اند.
یک سوم جمعیت جهان دو سوم منابع جهان را مصرف می کنند/مصرف می کنند.
جمعیت این کشور 65 میلیون نفر است.
تمام جمعیت شهر در جلسه بودند.
countries with ageing populations
کشورهای با جمعیت سالخورده
مسلمانان 55 درصد جمعیت را تشکیل می دهند.
an increase in population
افزایش جمعیت
areas of dense/sparse population (= where many/not many people live)
مناطقی با جمعیت متراکم/کم (= جایی که افراد زیادی در آن زندگی می کنند/نه تعداد زیادی)
The population is increasing at about 6 per cent per year.
جمعیت در حدود 6 درصد در سال افزایش می یابد.
population growth/density
رشد/تراکم جمعیت
the adult/student/working population
جمعیت بزرگسال / دانشجو / شاغل
the rural/urban population
جمعیت روستایی/شهری
این بیماری در جمعیت عمومی نسبتاً نادر است.
جمعیت زندانیان (= تعداد افراد در زندان) در حال افزایش است.
او به جنایات جنگی علیه مردم غیرنظامی متهم شد.
نشت نفت برای جمعیت ماهی ها فاجعه بار است.
هنگامی که جمعیت ها کوچک هستند، رویدادهای تصادفی می تواند آنها را به رفتار غیر معمول سوق دهد.
Japan has a population of nearly 130 million.
ژاپن نزدیک به 130 میلیون نفر جمعیت دارد.
نرخ رشد جمعیت هند بیش از دو برابر چین بوده است.
No reliable population estimates exist.
تخمین جمعیت قابل اعتمادی وجود ندارد.
The population now stands at about 4 million.
جمعیت در حال حاضر حدود 4 میلیون نفر است.
The population fluctuated between 16 000 and 31 000.
جمعیت بین 16000 تا 31000 در نوسان بود.
The general population was against the measures.
عموم مردم مخالف این اقدامات بودند.
اکثریت جمعیت در این دو شهر زندگی می کنند.
این کشاورزان در مقایسه با بقیه جمعیت نسبتاً فقیر هستند.
رشد سریع جمعیت منجر به کمبود شدید مسکن شد.
huge population shifts within metropolitan regions
جابجایی عظیم جمعیت در کلان شهرها
major population centres along the coast
مراکز اصلی جمعیت در امتداد ساحل
تحقیق در مورد سلامت جنسی و کنترل جمعیت
رونق جمعیت که پس از جنگ جهانی دوم رخ داد
کشاورزی 20 درصد از کل جمعیت کشور را استخدام می کند.
A growing segment of the population is interested in organic products.
بخش رو به رشدی از جمعیت به محصولات ارگانیک علاقه مند هستند.
citizenry
شهروندی
populace
جمعیت
inhabitants
ساکنان
residents
انجمن
بومی ها
denizens
مردم
natives
عمومی
جامعه
شهروندان
مردم عادی
citizens
مردم شهر
جمعی
occupants
رای دهندگان
commoners
اکثریت
dwellers
زیاد
townsfolk
توده ها
townspeople
پلبی ها
فاعل، موضوع
electorate
قبیله
folks
کانال
اشتراک
مشترک
masses
کمون
plebeians
subjects
canaille
commonality
commonalty
commune