portion
portion - بخش
noun - اسم
UK :
US :
بخشی از چیزی بزرگتر، به ویژه بخشی که با سایر قسمت ها متفاوت است
مقدار غذا برای یک نفر مخصوصاً وقتی در رستوران سرو می شود
a share of something such as responsibility blame or a duty that is divided between a small number of people
سهمی از چیزی، مانند مسئولیت، سرزنش یا وظیفه، که بین تعداد کمی از افراد تقسیم می شود
بخشی یا سهم چیزی بزرگتر
the amount of a particular food that is served to one person especially in a restaurant or a shop that sells food ready to be eaten
مقدار غذای خاصی که برای یک نفر سرو می شود، مخصوصاً در رستوران یا مغازه ای که غذای آماده برای خوردن می فروشد.
یک سهم نیز مقدار غذایی است که برای یک فرد سرو می شود یا برای آن مناسب است
the amount of a particular food that is enough for one person especially in a restaurant etc.
مقدار یک غذای خاص که برای یک نفر کافی است، مخصوصاً در رستوران و غیره.
Of course a basic corollary of the theory is that deep drilling should uncover a portion of these massive methane resources.
البته، نتیجه اصلی این نظریه این است که حفاری عمیق باید بخشی از این منابع عظیم متان را آشکار کند.
مادرم همیشه به پسرها سهم بیشتری نسبت به من می داد.
در میان سیل اشکهای من، او چهار قسمت مرغ منجمد را به من هدیه داد.
پول باید در قسمت های مساوی بین تمام اعضای خانواده تقسیم شود.
این دارای بخش بیش از حد سخاوتمندانه خشونت است.
The Central Area pulled all these parts together as it were, and made them interdependent portions of the whole.
منطقه مرکزی همه این بخشها را بهطور معمول به هم نزدیک کرد و آنها را به بخشهایی از کل به هم وابسته کرد.
In another similarity to a primary contest political activists say a surprisingly large portion of the Iowa Republicans remain undecided.
در شباهت دیگری به رقابت مقدماتی، فعالان سیاسی می گویند که بخش بزرگی از جمهوری خواهان آیووا بلاتکلیف مانده اند.
سوخت در قسمت پایینی موشک حمل می شود.
بخش عمده ای از بودجه صرف دفاع می شود.
Most of the profit goes to the retailer; some goes to the middleman, and the remaining portion goes to the producer.
بیشتر سود به خرده فروش می رسد. مقداری به دلال می رسد و قسمت باقیمانده به تهیه کننده می رسد.
جراحان مجبور شده اند بخش هایی از معده و روده او را بردارند.
این تحقیق نشان می دهد که ما در هر زمان فقط از بخش کوچکی از مغز خود استفاده می کنیم.
Each such portion may be replaced by another portion which is deemed to be equal to it according to the list.
هر یک از این قسمت ها ممکن است با قسمت دیگری جایگزین شود که طبق فهرست برابر با آن تلقی می شود.
او نگران اندازه بخش های غذایی است که من می خورم.
Thus housekeeping allowances might bear little relation to the portion of the husband's net income devoted to collective expenditure.
بنابراین کمک هزینه خانه داری ممکن است ارتباط کمی با بخشی از درآمد خالص شوهر که به مخارج جمعی اختصاص داده شده باشد داشته باشد.
لطفا دو قسمت سیب زمینی سرخ کرده
a substantial/significant portion of the population
بخش قابل توجهی / قابل توجهی از جمعیت
فقط بخش کوچکی از بودجه صرف کتاب می شود.
بخش مرکزی پل فرو ریخت.
این قسمت از بلیط را به بازرس می دهید و قسمت دیگر را نگه می دارید.
او می توانست بخش های زیادی از شکسپیر را بخواند.
یک بخش سخاوتمندانه گوشت
او کیک را به شش قسمت کوچک برش داد.
شما باید چندین وعده میوه در روز بخورید.
غذای کودکان را سرو می کنید؟
این نوع خاص از ماهی کمتر از 200 کالری در هر وعده دارد.
شما باید بخشی از تقصیر این بحران را بپذیرید.
مخلوط را به قسمت های جداگانه تقسیم کنید و آنها را در سینی فر قرار دهید.
او دو قسمت ژامبون و تخم مرغ سفارش داد.
بخش بزرگ / عمده ای از سود شرکت مستقیماً به پروژه های جدید باز می گردد.
من سهم خود را از تقصیر می پذیرم.
وعده های غذایی در این رستوران بسیار سخاوتمندانه است.
او بخشهای بزرگی از نسخه خطی را خواند و پیشنهادات مفید بسیاری ارائه کرد.
بخشی از دستمزد من برای مالیات نگه داشته شد.
غذای کودکان را نیم بها سرو می کنند.
بخش بزرگی از سود شرکت به پروژه های جدید بازگردانده می شود.
این محصولات سهم نسبتا کمی از فروش را به خود اختصاص می دهند.
غذای بار، هنگام ناهار و عصر، در بخش های سخاوتمندانه ارائه می شود.
آنها با به حداقل رساندن ضایعات و کنترل دقیق بخش، هزینه های خود را کاهش دادند.
بخش
قطعه
بیت
fragment
تکه
گوه
تکه تکه
chunk
توده
wedge
تقسیم بندی
hunk
بسته
lump
دال
partition
قسط
واج
parcel
تقسیم
slab
عضو
tranche
زير مجموعه
wodge
برش
جزء
زیر بخش
subdivision
گاز گرفتن
باطله
اشتراک گذاری
subsection
تراشه
گذر
scrap
پایان
فصل
مسدود کردن
sliver