area
area - حوزه
noun - اسم
UK :
US :
بخش خاصی از یک کشور، شهر و غیره
بخشی از یک خانه، اداره، باغ و غیره که برای هدف خاصی استفاده می شود
یک موضوع خاص، طیف وسیعی از فعالیت ها، یا گروهی از موضوعات مرتبط
مقدار فضایی که یک سطح یا شکل صاف می پوشاند
بخشی از یک شهر یا کشور یا از جهان
یک منطقه بزرگ از یک کشور یا جهان
منطقه ای که به نوعی با سایر مناطق اطراف خود متفاوت است
one of the areas a city or town is officially divided into or an area of a city where a particular group live or an activity happens
یکی از مناطقی که یک شهر یا شهرک به طور رسمی به آن تقسیم شده است، یا ناحیه ای از یک شهر که در آن گروه خاصی زندگی می کنند یا فعالیتی در آن اتفاق می افتد.
منطقه ای از یک شهر که در آن مردم زندگی می کنند
منطقه ای خارج از مرکز شهر، جایی که مردم در آن زندگی می کنند
منطقه ای از یک شهر یا شهر که در آن افراد یک ملیت خاص زندگی می کنند
منطقه ای از شهری که در وضعیت بسیار بدی قرار دارد و افراد فقیر زیادی در آن زندگی می کنند
منطقه ای از یک شهر که در آن افراد فقیر از یک نژاد یا طبقه خاص زندگی می کنند
بخشی از یک شهر یا کشور
بخشی از یک فروشگاه یا مرکز خرید که در آن کالا به فروش می رسد
یک موضوع خاص، زمینه فعالیت یا نوع کسب و کار
بخش خاصی از یک مکان، قطعه زمین یا کشور
یک موضوع یا فعالیت یا بخشی از آن
اندازه یک سطح صاف که با ضرب طول آن در عرض آن محاسبه می شود
→ محوطه جریمه
بخشی از سطح زمین از آب و خاک یا قسمت خاصی از یک کشور، شهر، شهرک و غیره.
یک منطقه همچنین بخش خاصی از هر چیزی است که فضا را اشغال می کند
یک موضوع یا فعالیت خاص
اندازه گیری یک فضا یا سطح صاف
این امتیاز منطقه ای در دپارتمان سزار با 100 میلیون تن ذخایر اثبات شده را پوشش می دهد.
بادبان قایق بیش از 50 یارد مربع مساحت داشت.
Most of the actual work of book provision is operated on an area basis - in common with other functions of the library service.
بیشتر کارهای واقعی تهیه کتاب بر اساس یک منطقه انجام می شود - مشابه با سایر عملکردهای خدمات کتابخانه.
در مناطق ساحلی بیش از 2 اینچ باران بارید.
در سقف اتاق نشیمن چندین قسمت مرطوب وجود داشت.
آنها تحقیقات در زمینه هایی مانند فناوری اطلاعات را تامین می کنند.
آپارتمان آنها دارای یک آشپزخانه بزرگ است.
بهبود دسترسی به خدمات در مناطق روستایی
urban/metropolitan/residential areas
مناطق شهری / کلان شهری / مسکونی
مزرعه و اطراف آن زیر آب رفت.
او منطقه محلی را به خوبی می شناسد.
منطقه اطراف سانفرانسیسکو
در این زلزله مناطق وسیعی از شهر ویران شد.
لاشه هواپیما در منطقه وسیعی پراکنده شده است.
سالانه هزاران گردشگر از این منطقه دیدن می کنند.
کارهای زیادی برای انجام دادن در این منطقه وجود دارد.
تد تمام عمر خود را در این منطقه زندگی کرده است.
افرادی که در مناطق دورافتاده کشور زندگی می کنند ممکن است به برق دسترسی نداشته باشند.
اخیراً افراد جدید زیادی به این منطقه نقل مکان کرده اند.
جان مدیر منطقه لندن است.
قسمت پذیرش هتل
یک منطقه بازی / پارکینگ / غذاخوری
این درمان نواحی آسیب دیده مغز را هدف قرار می دهد.
تومور به سایر نقاط بدن گسترش نیافته بود.
مکان نما را به قسمتی خالی از صفحه کامپیوتر ببرید.
Finance is Mark's area.
امور مالی حوزه مارک است.
این دوره دو حوزه موضوعی اصلی را پوشش می دهد.
این گزارش بر سه حوزه اصلی نگرانی متمرکز است.
این خارج از حوزه تخصصی خاص من است.
ما چندین زمینه را برای بهبود شناسایی کرده ایم.
تحقیق بیشتری در این حوزه موردنیاز است.
بهبود مهارت ها در زمینه های تفکر انتقادی و حل مسئله
مساحت یک مثلث
مساحت سطح را اندازه گیری کنید.
مساحت این ملک 106 هکتار است.
مساحت اتاق 12 متر مربع است.
او از بیرون محوطه شلیک کرد.
امشب ترافیک سنگینی در مرکز شهر وجود دارد.
منطقه
ناحیه
ربع
بخش
کش آمدن
قلمرو
دامنه
domain
محل
locality
محله انگلستان
neighbourhoodUK
پچ
کره
realm
زمین
sphere
تراکت
چمن
locale
انجمن
tract
تقسیم
turf
طرح
کمربند
demesne
محیط
رشته
محله
demesne
استان
نقطه
گوشه
parish
عمارت
manor