zone

base info - اطلاعات اولیه

zone - منطقه

noun - اسم

/zəʊn/

UK :

/zəʊn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [zone] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a war/combat/demilitarized/exclusion zone


    یک منطقه جنگ / جنگ / غیرنظامی / محرومیت


  • یک منطقه خطر

  • a pedestrian zone (= where vehicles may not go)


    منطقه عابر پیاده (= جایی که وسایل نقلیه ممکن است نروند)

  • They have called for a 100-mile buffer zone (= protected area) around the island to protect the seals.


    آنها خواستار ایجاد یک منطقه حائل 100 مایلی (= منطقه حفاظت شده) در اطراف جزیره برای محافظت از فوک ها شده اند.

  • an earthquake zone


    یک منطقه زلزله زده

  • postal charges to countries in zone 2


    هزینه های پستی به کشورهای منطقه 2

  • When the needle enters the red zone the engine is too hot.


    وقتی سوزن وارد ناحیه قرمز می شود، موتور خیلی داغ است.

  • the erogenous zones of the body


    مناطق اروژن بدن

  • the northern/southern temperate zone


    منطقه معتدل شمالی/جنوبی

  • When I'm in the zone writing is the most satisfying thing in the world.


    وقتی من در منطقه هستم، نوشتن رضایت بخش ترین چیز در جهان است.

  • the twilight world of the occult


    دنیای گرگ و میش غیبت

  • The dissidents lived in a twilight world of hushed voices and secret meetings.


    مخالفان در دنیایی از صداهای خاموش و جلسات مخفیانه زندگی می کردند.


  • منطقه گرگ و میش بین زنده بودن و موجود بودن

  • They lived in the twilight zone on the fringes of society.


    آنها در منطقه گرگ و میش در حاشیه جامعه زندگی می کردند.

  • Europe is divided into economic zones.


    اروپا به مناطق اقتصادی تقسیم شده است.

  • Most of the old town is a traffic-free zone.


    بیشتر شهر قدیمی منطقه ای بدون ترافیک است.

  • Our truck was trapped in the kill zone.


    کامیون ما در منطقه کشتار گیر افتاده بود.


  • او کمی دورتر از او ایستاد تا یک منطقه امن را حفظ کند.

  • The internet has become a free-fire zone for conspiracy theories.


    اینترنت به منطقه ای آزاد برای تئوری های توطئه تبدیل شده است.

  • The area has been declared a closed military zone.


    این منطقه به عنوان منطقه نظامی بسته اعلام شده است.

  • The rebels control the southern border zone.


    شورشیان منطقه مرزی جنوبی را کنترل می کنند.

  • The region has been declared an ecological disaster zone.


    این منطقه به عنوان منطقه فاجعه زیست محیطی اعلام شده است.

  • This area behind the station is a no-go zone for tourists.


    این منطقه پشت ایستگاه منطقه ممنوعه ای برای گردشگران است.

  • an industrial zone of factories, warehouses and shipyards


    منطقه صنعتی کارخانه ها، انبارها و کارخانه های کشتی سازی

  • an oxygen-depleted dead zone at the bottom of the sea


    یک منطقه مرده فاقد اکسیژن در کف دریا

  • the neutral zone between the two countries


    منطقه بی طرف بین دو کشور

  • Half a million people were made homeless throughout the earthquake zone.


    نیم میلیون نفر در سراسر منطقه زلزله بی خانمان شدند.

  • The agreement provided for a security zone of 80km on both sides of the border.


    در این توافقنامه یک منطقه امنیتی به طول 80 کیلومتر در دو طرف مرز پیش بینی شده بود.

  • The main part of the city centre is a pedestrian zone.


    بخش اصلی مرکز شهر یک منطقه عابر پیاده است.

  • All countries in zones 1 and 2 have free incoming calls.


    همه کشورهای منطقه 1 و 2 تماس های ورودی رایگان دارند.


  • بلیط را می توان در هر اتوبوسی در منطقه 2 استفاده کرد.

synonyms - مترادف

  • حوزه


  • بخش


  • منطقه


  • ناحیه


  • قلمرو


  • ربع


  • محل

  • locality


    تراکت

  • tract


    محله انگلستان

  • neighbourhoodUK


    زمین


  • استان


  • کمربند


  • محله ایالات متحده

  • precinct


    وسعت

  • neighborhoodUS


    کش آمدن

  • realm


    قطعات

  • expanse


    demesne


  • کره

  • parts


    رشته

  • demesne


    گردن

  • sphere


    راهرو


  • باند


  • جریان

  • corridor


    چمن


  • دامنه


  • circuit




  • turf


  • domain


antonyms - متضاد

  • کل

  • disfavourUK


    نارضایتی انگلستان

  • mercilessness


    بی رحمی

  • disfavorUS


    نارضایتی آمریکا

لغت پیشنهادی

almanac

لغت پیشنهادی

bemuse

لغت پیشنهادی

complete