territory
territory - قلمرو
noun - اسم
UK :
US :
زمینی که تحت مالکیت یا کنترل یک کشور، حاکم یا نیروی نظامی خاص است
زمین از نوع خاصی
منطقه ای که یک حیوان، پرنده و غیره آن را متعلق به خود می داند و در برابر سایر حیوانات از آن دفاع می کند
یک حوزه خاص از تجربه یا دانش
an area in a town country etc that someone is responsible for as part of their job especially someone whose job is to sell products
منطقه ای در یک شهر، کشور و غیره که شخصی به عنوان بخشی از شغل خود مسئول آن است، به ویژه کسی که کارش فروش محصولات است.
زمینی که متعلق به ایالات متحده، کانادا و غیره است اما ایالت نیست
an area which is the responsibility of a particular salesperson
منطقه ای که مسئولیت آن بر عهده یک فروشنده خاص است
land that is owned or controlled by a particular government ruler, or military force
زمینی که تحت مالکیت یا کنترل یک دولت، حاکم یا نیروی نظامی خاص است
an area of experience or knowledge
حوزه ای از تجربه یا دانش
a situation in which financial investments fall or rise in value or in which shares etc are higher in value or price than ever before
وضعیتی که در آن سرمایهگذاریهای مالی کاهش یا افزایش ارزش داشته باشند، یا در آن سهام و غیره از نظر ارزش یا قیمت بالاتر از همیشه هستند.
(an area of) land or sometimes sea that is considered as belonging to or connected with a particular country or person
(منطقه ای از) خشکی یا گاهی دریا که به کشور یا شخص خاصی تعلق دارد یا با آن ارتباط دارد
(especially in Australia, Canada, and the United States) a large area that has some local government but fewer rights than a province or a state
(به ویژه در استرالیا، کانادا و ایالات متحده) منطقه بزرگی که دارای برخی از دولت های محلی است اما حقوق کمتری نسبت به یک استان یا یک ایالت دارد.
منطقه ای که حیوان یا شخص سعی در کنترل آن دارد یا فکر می کند متعلق به آنهاست
موضوعی که در مورد آن می دانید یا در آن تجربه دارید
an area of land sea or space esp. when it belongs to or is connected with a particular country person or animal
یک منطقه از زمین، دریا، یا فضا، به ویژه. زمانی که به کشور، شخص یا حیوان خاصی تعلق دارد یا با آن مرتبط است
منطقه ای از یک شهر، کشور و غیره که شخصی در کار خود مسئولیت آن را دارد
زمینی که متعلق به یک کشور خاص است
حوزه ای از دانش یا فعالیت
سطح کلی یک قیمت، مقدار، ارزش و غیره
چیزی همیشه یا اغلب در یک موقعیت خاص اتفاق می افتد و شما باید آن را بپذیرید
Often it makes sense to divide a territory into segments radiating outwards, with the salesperson's home being at the centre.
اغلب منطقی است که یک منطقه را به بخش هایی تقسیم کنیم که به سمت بیرون تابش می کنند و خانه فروشنده در مرکز قرار دارد.
این موسسه فکر میکند که رشد اقتصادی جهانی در سال جاری به 4.7 درصد خواهد رسید، و در محدوده رونق قرار خواهد گرفت.
از رودخانه عبور کردیم و وارد خاک دشمن شدیم.
هواپیمای او بر فراز خاک دشمن سرنگون شد.
In territory subjugated by the Union Army slavery was protected and enforced, just as it had been before the war.
در قلمرو تحت انقیاد ارتش اتحادیه، برده داری محافظت و اجرا می شد، درست مانند قبل از جنگ.
بز کوهی قلمرو خود را کنترل و از آن دفاع خواهد کرد.
These nests will shortly be visited by the female in whose larger territory the various males have set up home.
این لانهها به زودی توسط مادهای که نرهای مختلف در قلمرو بزرگتر آن خانه ساختهاند، بازدید خواهند کرد.
مذاکرات در قلمرو بی طرف برگزار خواهد شد.
The Frankish army secured most of the northern territories, and the Slavs kept their word to Charles.
ارتش فرانک بیشتر مناطق شمالی را تامین کرد و اسلاوها به قول خود به چارلز عمل کردند.
قلمرو یک فروشنده
U.S. territories and possessions
سرزمین ها و دارایی های ایالات متحده
enemy/disputed/foreign territory
دشمن/مناقشه/منطقه خارجی
occupied territories
سرزمین های اشغالی
آنها از استقرار نیروهای سازمان ملل در قلمرو خود خودداری کرده اند.
پرندگان سیاه از قلمرو خود در برابر متجاوزان دفاع خواهند کرد.
به نظر می رسد که او انتهای دفتر را قلمرو خود می داند.
هر کدام از این باندها قلمرو مخصوص به خود را دارند.
این نوع کار برای ما قلمروی ناشناخته است.
مشکلات حقوقی قلمرو اندی است (= با آنها برخورد می کند).
نمایندگان ما منطقه بسیار وسیعی را پوشش می دهند.
unexplored territory
قلمرو ناشناخته
گوام و ساموآی آمریکایی سرزمین های ایالات متحده هستند.
او مجبور است بیشتر روزها تا دیروقت کار کند، اما در نوع شغلش که با قلمرو پیش می رود.
تصمیم گرفتیم در قلمرو بی طرف با هم ملاقات کنیم.
این هواپیما هنگام پرواز بر فراز قلمرو دشمن سرنگون شد.
سربازان به قلمرو متخاصم سرگردان شدند.
این سرزمین سالها در کنترل آذربایجان بود.
شهری در قلمرو تحت اشغال بریتانیا
former French territories
سرزمین های سابق فرانسه
هجوم آنها به خاک خارجی یک عمل تجاوزکارانه آشکار است.
نر یک قلمرو ایجاد می کند و یک ماده را جذب می کند.
کاشفان برای فتح مناطق جدید به راه افتادند.
این قلمرو هرگز متراکم نبود.
نویسنده با آخرین رمان خود به سرزمین مادری بازگشته است.
او که از نوشتن رمان های پلیسی خسته شده بود، شروع به کشف قلمرو جدید کرد.
احزاب قلمرو خود را در زمینه آموزش به خطر انداخته اند.
او در خاک دشمن سرنگون شد.
سازمان ملل در حال ارسال کمک به سرزمین های اشغالی است.
در اینجا چند نکته مهم برای سفر در منطقه یوکان کانادا آورده شده است.
پورتوریکو، جزیره ای در دریای کارائیب، از سال 1898 قلمرو ایالات متحده بوده است.
قلمرو شمالی استرالیا (NT) می تواند به هفتمین ایالت این کشور تبدیل شود.
رابین پرندگان دیگر را دور از آن قسمت از باغ نگه می دارد - آنجا قلمرو اوست.
حوزه
زمین
حالت
کشور
ناحیه
domain
دامنه
منطقه
enclave
محصور کردن
بخش
مستعمره
colony
سلطه
dominion
املاک
قلمرو
realm
شهرستان
وابستگی
dependency
فیوف
fief
برگزاری
holding
پادشاهی
kingdom
زمین ها
lands
پچ
محل
مالکیت
possession
تحت الحمایه
protectorate
استان
ربع
چمن
turf
عرصه
arena
بارونی
barony
demesne
demesne
عمارت
manor
آسمان
yielding
تسلیم شدن
surrender