responsibility
responsibility - مسئوليت
noun - اسم
UK :
US :
بی مسئولیتی
بی مسئولیت
مسئولانه
غیر مسئولانه
a duty to be in charge of someone or something so that you make decisions and can be blamed if something bad happens
وظیفه مسئول بودن در مورد کسی یا چیزی، به طوری که شما تصمیم بگیرید و اگر اتفاق بدی بیفتد سرزنش شوید.
سرزنش برای اتفاق بدی که اتفاق افتاده است
کاری که باید به عنوان بخشی از کار یا وظیفه خود انجام دهید
کاری که باید انجام دهید زیرا از نظر اخلاقی یا اجتماعی درست است
وقتی کسی رسماً مسئول چیزی است و باید در مورد آن تصمیم بگیرد
همه چیزهایی که شخص در یک شغل خاص، موقعیت و غیره مسئول آن است
چیزی که وظیفه یا وظیفه شماست که با آن مقابله کنید
to be in a position of authority over someone and to have a duty to make certain that particular things are done
در مقام اقتدار بر کسی بودن و وظیفه داشتن اطمینان از انجام کارهای خاص
وظیفه داشته باشید برای کسی که در مقامی بر شما قدرت دارد کار کنید یا به او کمک کنید
سرزنش برای اتفاقی که افتاده است
قضاوت خوب و توانایی درست عمل کردن و تصمیم گیری به تنهایی
وظیفه مراقبت از چیزی
علت یک عمل یا موقعیت خاص، به ویژه. یک مضر یا ناخوشایند
چیزهایی که در شغل خود مسئول آن هستید
آیا رسانه ها مسئولیت دارند رای دهندگان را به رسوایی اهمیت دهند؟
Typically managers focus on operating their area of assigned responsibility for efficiency cost containment, and compliance with delivery schedules.
به طور معمول، مدیران بر فعالیت در حوزه مسئولیت تعیین شده خود برای کارایی، مهار هزینه و رعایت برنامههای تحویل تمرکز میکنند.
بچه دار شدن مسئولیت بزرگی است و من هنوز مطمئن نیستم که برای آن آماده باشم.
من عادت بدی دارم که بیش از توانم مسئولیتهایی را به عهده میگیرم.
مسئولیت خانه بر عهده من است و نمی توانم اجازه دهم که از هم بپاشد.
نیک مسئولیت های زیادی در خانه دارد.
هر دوی ما به وظایف خود کاملاً آگاه بودیم.
این مسئولیت یک مدیر است که انتظارات روشنی را برای کارمندان خود تعیین کند.
Also each manager only had shift responsibility and so could not co-ordinate the work across shifts.
همچنین، هر مدیر فقط مسئولیت شیفتی داشت و بنابراین نمیتوانست کار را در شیفتها هماهنگ کند.
اما رئیس بودن به این معنی است که او باید مسئولیتی را بر عهده بگیرد.
Professional librarians normally make only policy recommendations to the Library Committee and this is the limit of their responsibility.
کتابداران حرفه ای معمولاً فقط توصیه های خط مشی را به کمیته کتابخانه ارائه می کنند و این حد مسئولیت آنها است.
مسئولیت بچه ها با شماست
قرار گرفتن در موقعیت مسئولیت
وقت آن رسیده است که کسی مسئولیت را بر عهده بگیرد و کار را انجام دهد.
She assumed responsibility for recruitment.
او مسئولیت استخدام را بر عهده گرفت.
در حال جذب مدیر فروش با مسئولیت بازار اروپا هستیم.
They have responsibility for ensuring the rules are enforced.
آنها مسئولیت اطمینان از اجرای قوانین را دارند.
The responsibility for doing this rests with the department managers.
مسئولیت انجام این کار بر عهده مدیران بخش است.
این مسئولیت آنهاست که از اجرای قوانین اطمینان حاصل کنند.
parental rights and responsibilities
حقوق و مسئولیت های والدین
او دیگر قادر به انجام مسئولیت های خود نیست.
I did it on my own responsibility (= without being told to and being willing to take the blame if it had gone wrong).
من این کار را به مسئولیت خودم انجام دادم (= بدون اینکه به من گفته شود و اگر اشتباه شده بود حاضر به تقصیر باشم).
بانک از قبول مسئولیت اشتباه خودداری می کند.
Nobody has claimed responsibility for the bombing.
هیچ کس مسئولیت این بمب گذاری را بر عهده نگرفته است.
این با دادگاه است که تصمیم بگیرد چه کسی مسئولیت دارد.
ما مسئولیت کامل هرگونه خطا در متن را می پذیریم.
ما می خواهیم احساس مسئولیت شخصی را در کودکان القا کنیم.
او نسبت به کارمندانش احساس مسئولیت قوی دارد.
ما در قبال سهامدارانمان مسئولیت داریم.
من فکر می کنم ما مسئولیت اخلاقی داریم که به این کشورها کمک کنیم.
رسانه ها از مسئولیت خود در گزارش حقایق صرف نظر کرده اند.
فرمانداران بار ویژه ای از مسئولیت را به دوش می کشند.
مسئولیت به افراد آسیب دیده واگذار می شود.
She has responsibility for public spending.
او مسئول هزینه های عمومی است.
ما به عنوان یک ملت از مسئولیت انتشار گازهای گلخانه ای خود شانه خالی کرده ایم.
ما دانش آموزان را تشویق می کنیم که مسئولیت شکل دادن به محتوای دوره را به اشتراک بگذارند.
Every employee shares responsibility for the company's success.
هر کارمندی مسئولیت موفقیت شرکت را بر عهده دارد.
دستیاران به تنها روشی که می توانستند مسئولیت های خود را انجام می دادند.
روسای دپارتمان های مدرسه وظایف خاصی در قبال برنامه درسی دارند.
گروهبان مسئولیت فرماندهی خود را بر عهده گرفت.
Ultimate responsibility rests with the president.
مسئولیت نهایی بر عهده رئیس جمهور است.
ما مسئولیت هرگونه کاستی را بر عهده داریم.
مسئولیت های اصلی در شغل شما چیست؟
وظیفه
بار
شارژ
کار
تابع
نقش
کسب و کار
امری ضروری
imperative
تعهد
مسئولیت
onus
پاسخگویی
answerability
بلعیدن
تصدی
devoir
نیاز
incumbency
دفتر
محل
اهميت دادن
آلباتروس
مرزبندی
albatross
دلار
boundness
محدودیت
قرارداد
constraint
نامزدی
اهمیت
encumbrance
واجب بودن
engagement
سوگند - تعهد
obligatoriness
pledge
liability