afterward

base info - اطلاعات اولیه

afterward - پس از آن

N/A - N/A

ˈæf.tɚ.wɚd

UK :

ˈɑːf.tə.wəd

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [afterward] در گوگل
description - توضیح
  • after the time mentioned


    بعد از زمان ذکر شده

  • after the time mentioned; later


    پس از زمان ذکر شده؛ بعد

example - مثال
  • We had tea and afterward we sat in the garden for a while.


    چای خوردیم و بعد مدتی در باغ نشستیم.

  • They separated, and soon/shortly afterward Jane left the country.


    آنها از هم جدا شدند و به زودی / اندکی بعد جین کشور را ترک کرد.

  • We had a swim and afterward we lay on the beach for a while.


    شنا کردیم و بعد مدتی در ساحل دراز کشیدیم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • afore


    پیش از این


  • در پیش

  • antecedently


    از قبل

  • anteriorly


    به صورت قدامی


  • قبل از

  • beforehand


    زودتر

  • earlier


    قبلا


  • سابق

  • formerly


    قبلا، پیش از این


  • به طور مقدماتی

  • preliminarily


    جلو

  • precedently


    زود

  • sooner


    یک بار

  • fore


    تا کنون


  • قبلی


  • در دوران باستان

  • ante


    در زمان های گذشته

  • hitherto


    قبل از آن


  • آن زمان

  • heretofore


    در آمادگی

  • aforetime


    قبل از الان

  • anciently


    جلوتر از زمان

  • in times past


    قبل از این

  • earlier on


    چند لحظه پیش


  • in readiness





  • in former times



لغت پیشنهادی

troops

لغت پیشنهادی

discomfort

لغت پیشنهادی

accordingly