nation

base info - اطلاعات اولیه

nation - ملت

noun - اسم

/ˈneɪʃn/

UK :

/ˈneɪʃn/

US :

family - خانواده
national
ملی
multinational
چند ملیتی
nationalism
ملی گرایی
nationalist
ملی گرا
nationality
ملیت
nationalization
ملی شدن
nationhood
بین المللی
international
بین المللی گرایی
internationalism
بین المللی شدن
internationalist
ملی کردن
internationalization
بین المللی کردن
nationalistic
در سطح ملی
nationalize
در سطح بین المللی
internationalize
---
nationally
---
internationally
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [nation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • European/Arab/Asian nations


    کشورهای اروپایی/عرب/آسیایی

  • The West African notion of Togo has presidential elections this week.


    تصور غرب آفریقا از توگو در این هفته انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود.

  • Developing nations need affordable access to drugs and medication.


    کشورهای در حال توسعه نیاز به دسترسی مقرون به صرفه به دارو و دارو دارند.

  • Fewer and fewer people in industrialized nations actually know where their food comes from.


    افراد کمتر و کمتری در کشورهای صنعتی می دانند که غذایشان از کجا می آید.

  • Leaders of the nations signed a declaration of support.


    رهبران کشورها اعلامیه حمایت را امضا کردند.

  • This is an important moment in our nation's history.


    این یک لحظه مهم در تاریخ ملت ما است.

  • Germans celebrated yesterday in Berlin, the nation's capital.


    آلمانی ها دیروز در برلین، پایتخت این کشور جشن گرفتند.

  • The entire nation it seemed, was watching TV.


    به نظر می رسید که تمام ملت در حال تماشای تلویزیون بودند.

  • They are a nation of food lovers.


    آنها ملتی هستند که عاشق غذا هستند.

  • Minnesota is home to 11 tribal nations.


    مینه سوتا خانه 11 کشور قبیله ای است.

  • the Dakota/Cheyenne nation


    ملت داکوتا/شاین

  • The Soviet Union sent aid to the island nation of Cuba.


    اتحاد جماهیر شوروی به کشور جزیره ای کوبا کمک فرستاد.

  • They discussed how to revive the nation's economy.


    آنها درباره چگونگی احیای اقتصاد کشور بحث کردند.

  • The Republic of Surinam was established as an independent nation in 1985.


    جمهوری سورینام به عنوان یک کشور مستقل در سال 1985 تأسیس شد.

  • Russia was host nation for the 2018 World Cup.


    روسیه میزبان جام جهانی 2018 بود.

  • In 1950 the UK was the world's largest debtor nation and the US the largest creditor.


    در سال 1950 بریتانیا بزرگترین کشور بدهکار و ایالات متحده بزرگترین طلبکار جهان بود.

  • The biggest task of the government was to address national unity and nation building.


    بزرگترین وظیفه دولت رسیدگی به وحدت ملی و ملت سازی بود.


  • آنها امیدوار بودند که این نمایشگاه موجب ارتقای حیات فرهنگی کشور شود.

  • They wanted to create a new nation.


    آنها می خواستند ملت جدیدی ایجاد کنند.

  • economic inequality among the nations of the world


    نابرابری اقتصادی در بین کشورهای جهان


  • در افکار عمومی در سراسر کشور نوسان می کند

  • the imperialist expansion of Western nations in the 1880s


    گسترش امپریالیستی کشورهای غربی در دهه 1880

  • the member nations of the UN


    کشورهای عضو سازمان ملل

  • the richest nation on earth


    ثروتمندترین ملت روی زمین

  • the threat of attack from terrorists or rogue nations


    تهدید حمله از سوی تروریست ها یا کشورهای سرکش

  • Leaders of the G8 leading industrial nations backed the plan.


    رهبران کشورهای صنعتی پیشرو G8 از این طرح حمایت کردند.

  • Tanzania, Kenya and other east African nations have been particularly affected.


    تانزانیا، کنیا و سایر کشورهای آفریقای شرقی به ویژه تحت تأثیر قرار گرفته اند.

  • The leaders of some of the world's most powerful nations attended the meeting.


    رهبران برخی از قدرتمندترین کشورهای جهان در این نشست حضور داشتند.

  • The programme is aimed at training more doctors in developing nations.


    هدف این برنامه آموزش پزشکان بیشتر در کشورهای در حال توسعه است.

  • Sovereign nations have the right to control over their own natural resources.


    کشورهای مستقل حق کنترل بر منابع طبیعی خود را دارند.

  • The entire nation mourned her death.


    تمام ملت در مرگ او عزادار شدند.

synonyms - مترادف

  • حالت


  • کشور


  • زمین


  • قلمرو


  • استان

  • kingdom


    پادشاهی

  • realm


    امپراتوری

  • empire


    مشترک المنافع

  • commonwealth


    جمهوری

  • republic


    دامنه

  • domain


    فدراسیون

  • federation


    ابرقدرت

  • superpower


    سرزمین مادری

  • motherland


    حق حاکمیت

  • sovereignty


    سرزمین پدری

  • fatherland


    وطن

  • homeland


    اصالت

  • principality


    دوک نشین

  • duchy


    کام

  • palatinate


    کنفدراسیون

  • confederation


    قدرت


  • دموکراسی


  • میکروملیت

  • micronation


    دولت ملت

  • nation-state


    دولت مستقل

  • sovereign state


    منطقه


  • ناحیه


  • حوزه


  • سلطه

  • dominion


    شهرستان


antonyms - متضاد
  • A-list


    یک لیست

  • aristocracy


    اشرافیت


  • بهترین


  • انتخاب


  • کرم رنگ


  • برگزیدن


  • نخبه

  • fat


    چربی


  • گل


  • رنگ صورتی


  • غرور


  • سپاه الیت

  • corps d'elite


    پوسته بالایی

  • upper crust


    بالا

  • top


    nonpareil

  • nonpareil


    کرم د لا کرم

  • crème de la crème


    کرم محصول


لغت پیشنهادی

antiwar

لغت پیشنهادی

accordingly

لغت پیشنهادی

locals