budget
budget - بودجه
noun - اسم
UK :
US :
پولی که در اختیار یک سازمان یا شخص است یا طرحی برای نحوه خرج کردن آن
an official statement that a government makes about how much it intends to spend and what taxes will be necessary
یک بیانیه رسمی که یک دولت در مورد اینکه چقدر قصد دارد هزینه کند و چه مالیات هایی لازم است می دهد
به دقت برنامه ریزی و کنترل کنید که چقدر پول خرج می کنید و با آن چه چیزی می خرید
اگر به چیزی مانند زمان بودجه اختصاص دهید، تصمیم می گیرید که چقدر از آن نیاز دارید
قیمت بسیار پایین - اغلب در تبلیغات استفاده می شود
in the UK, a plan for how the government will collect all the money it needs, which is announced each year by the Chancellor of the Exchequer (=the minister in charge of financial matters). The Chancellor is always shown going to Parliament carrying a special red case that contains the Budget speech. The speech is broadcast on television and radio and most people take an interest in the effects of the Budget on taxes and on the price of things like petrol, alcohol and cigarettes.
در انگلستان، طرحی برای نحوه جمع آوری تمام پول مورد نیاز دولت که هر سال توسط وزیر دارایی (=وزیر مسئول امور مالی) اعلام می شود. صدراعظم همیشه در حال رفتن به پارلمان با حمل یک جعبه قرمز مخصوص که حاوی سخنرانی بودجه است نشان داده می شود. این سخنرانی از تلویزیون و رادیو پخش می شود و بیشتر مردم به تأثیر بودجه بر مالیات و قیمت چیزهایی مانند بنزین، الکل و سیگار علاقه مند هستند.
an official statement that a government makes about how much it intends to spend and what the rates of taxes will be for the next year or six months
یک بیانیه رسمی که یک دولت در مورد میزان هزینه و نرخ مالیات برای یک سال یا شش ماه آینده بیان می کند.
a detailed plan made by an organization or a government of how much it will receive as income over a particular period of time and how much it will spend what it will spend the money on etc
برنامه ریزی دقیقی که توسط یک سازمان یا یک دولت ساخته شده است که نشان می دهد در یک دوره زمانی خاص چقدر به عنوان درآمد دریافت می کند و چقدر هزینه می کند، پول را برای چه چیزی خرج می کند و غیره.
the amount of money that an organization has to spend on a particular activity in a given period of time usually a year
مقدار پولی که یک سازمان باید برای یک فعالیت خاص در یک دوره زمانی معین، معمولاً یک سال، خرج کند
اگر بودجه ندارید، باید کاری را با کمترین پول ممکن انجام دهید
به دقت برنامه ریزی و کنترل کنید که چقدر هزینه می کنید
a plan to show how much money a person or organization will earn and how much they will need or be able to spend
طرحی برای نشان دادن اینکه یک شخص یا سازمان چقدر پول به دست خواهد آورد و چقدر نیاز دارد یا می تواند خرج کند
مقدار پولی که برای خرج کردن در دسترس دارید
مقداری از چیزی مانند زمان یا تلاشی که برای چیزی در برنامه های خود مجاز کرده اید
برنامه ریزی کنید که چقدر پول برای چیزی خرج خواهید کرد
برنامه ریزی کنید که چه مقدار از چیزی مانند زمان یا تلاش را برای چیزی در نظر می گیرید
خیلی ارزان
in the UK, the official statement that the government makes about how much it will collect in taxes and spend on public services in the future
در بریتانیا، بیانیه رسمی که دولت در مورد میزان دریافت مالیات و هزینه خدمات عمومی در آینده ارائه می کند.
یک برنامه مالی که هزینه ها و درآمدهای مورد انتظار را در یک دوره خاص فهرست می کند
بودجه متوازن یک برنامه مالی است که در آن هزینه ها بیشتر از درآمد نیست.
قیمت پایین؛ ارزان
برنامه ریزی برای خرج کردن پول برای یک هدف خاص
بودجه بندی همچنین به معنای برنامه ریزی نحوه استفاده از چیزی است که عرضه محدودی از آن دارید
a plan that shows how much money an organization expects to earn and spend during a particular period of time and how it will spend its money
طرحی که نشان می دهد سازمان انتظار دارد در یک دوره زمانی خاص چقدر پول به دست آورد و خرج کند و چگونه پول خود را خرج خواهد کرد.
مقدار پولی که اجازه دارید برای یک هدف خاص خرج کنید
an official statement from the government which explains how much money it plans to collect in taxes and spend on public services during the next year
بیانیه رسمی دولت که در آن توضیح می دهد که در طول سال آینده چه مقدار پول در مالیات جمع آوری کرده و برای خدمات عمومی هزینه می کند.
پول زیادی نداشتن
to calculate how much money you must earn or save during a particular period of time and plan how you will spend it
برای محاسبه مقدار پولی که باید در یک دوره زمانی خاص به دست آورید یا پس انداز کنید و برنامه ریزی کنید که چگونه آن را خرج کنید
هزینه بسیار کمی دارد
ارائه چیزی با قیمت بسیار پایین
بعید به نظر می رسد که دولت جدید برای تهیه بودجه وقت داشته باشد.
بودجه سالانه 10 میلیون پوند
بودجه متوازن (= بودجه ای که در آن مبلغ خرج شده با مقدار موجود مطابقت دارد)
بسیاری از خانواده ها برای متعادل کردن بودجه خانوار تلاش می کنند.
کاهش/کاهش بودجه
بودجه آموزش/دفاع (= مقدار پولی که می توان برای این کار خرج کرد)
an advertising budget of $2 million
بودجه تبلیغاتی 2 میلیون دلاری
این یکی از آن فیلم های هالیوودی با بودجه کلان است.
ما خانه را با بودجه محدود (= بدون پول زیادی برای خرج کردن) تزئین کردیم.
کار به موقع و در حدود بودجه به پایان رسید (= هزینه ای بیش از برنامه ریزی شده نداشت).
از بودجه گذشتند (= پول زیادی خرج کردند).
این پروژه با بودجه انجام شد.
آیا پولی در بودجه باقی مانده است؟
این بیمارستان اکنون با کاهش شدید بودجه مواجه است.
مازاد/کمبود بودجه (= زمانی که پول بیشتر/کمتر از نیاز وجود دارد)
انتظار می رود کاهش مالیات بخش عمده ای از بودجه امسال باشد.
کسری بودجه (= زمانی که دولت بیشتر از درآمدش پول خرج می کند)
وزارت مالیه در تلاش است تا کسری بودجه را کاهش دهد.
هزینه های نظامی حدود 17 درصد از بودجه فدرال را تشکیل می دهد.
تمام پروژه های او به موقع و با بودجه است.
هزینه ها زیر بودجه نگهداری شده است.
این پروژه در حال حاضر بسیار بیش از بودجه است.
شرکت نباید بیش از بودجه باشد.
The IT department manages its own budget.
بخش فناوری اطلاعات بودجه خود را مدیریت می کند.
The organization has a large annual budget.
این سازمان بودجه سالانه زیادی دارد.
بودجه سال آینده هنوز تعیین نشده است.
این شهر بودجه سال آینده خود را تنظیم کرده است.
یک بودجه هفتگی تنظیم کنید و به آن پایبند باشید.
آنها تمام بودجه خود را صرف یک آشپزخانه جدید کردند.
مدرسه برای متعادل کردن بودجه خود با مشکل مواجه است.
بودجه عملیاتی موزه برای امسال کمی بیش از 2 میلیون دلار است.
این هتل پذیرای افرادی است که بودجه کمی دارند.
allowance
کمک هزینه
allocation
تخصیص
funds
منابع مالی
means
به معنای
resources
منابع
حساب
allotment
جایزه
سپرده
deposit
سرمایه
اعطا کردن
کمک
helping
بچه گربه
kitty
مقدار زیادی
استخر
سهمیه، سهم
quota
جیره
ration
اشتراک گذاری
تکه
سرمایه، پایتخت
امور مالی
finances
درآمد
دفترچه جیبی
pocketbook
به موجب آن
wherewithal
تعداد
quantity
کوانتومی
quantum
جمع
تخم لانه
nest egg
پرداخت برنامه ریزی شده
planned disbursement
طرح هزینه
ذخیره
reserve
بدهی
فقر
نیاز
ضرر - زیان
عدم
scarcity
کمبود
dearth
بی کفایتی
shortage
کمیاب بودن
paucity
غیبت
insufficiency
بی نیازی
deficiency
در دسترس نبودن
scarceness
ناچیز بودن
اندک بودن
exiguity
پراکندگی
unavailability
خشکسالی
کمبود عرضه
scantiness
دلتنگی
scantness
محدودیت
inadequacy
نادر بودن
sparseness
خواستن
drought
سختگیری
undersupply
ناکافی بودن
exiguousness
limitedness
meagreness
infrequency
sparsity
stringency
inadequateness
penury