reduce
reduce - كاهش دادن
verb - فعل
UK :
US :
برای ساختن چیزی کوچکتر یا کمتر در اندازه، مقدار یا قیمت
اگر مایعی را کم کنید، یا اگر کم شود، آن را بجوشانید تا کم شود
برای لاغر شدن با کاهش وزن
برای اینکه قیمت، مقدار یا اندازه چیزی کمتر یا کوچکتر شود
to reduce something especially by a large amount – used about prices, costs, jobs, or the time needed to do something
برای کاهش چیزی، به خصوص به مقدار زیاد - در مورد قیمت ها، هزینه ها، مشاغل یا زمان مورد نیاز برای انجام کاری استفاده می شود
برای کاهش سطح، حد، یا مقدار چیزی. پایین تر به نظر رسمی می رسد
to reduce something such as prices or costs, or reduce the level of something. Bring something down is less formal than lower
کاهش دادن چیزی مانند قیمت ها یا هزینه ها یا کاهش سطح چیزی. پایین آوردن چیزی کمتر رسمی است تا پایین تر
to reduce an amount or price by a very large amount – used especially in newspapers and advertisements
برای کاهش یک مقدار یا قیمت به مقدار بسیار زیاد - به ویژه در روزنامه ها و تبلیغات استفاده می شود
to reduce the amount of something – used especially about people deciding to spend less do less or use less of something
برای کاهش مقدار چیزی - به ویژه در مورد افرادی که تصمیم می گیرند کمتر هزینه کنند، کمتر انجام دهند یا کمتر از چیزی استفاده کنند استفاده می شود
to reduce the number of people employed in order to reduce costs – used about a company or organization
برای کاهش تعداد افراد شاغل به منظور کاهش هزینه ها - مورد استفاده در مورد یک شرکت یا سازمان
کاهش اندازه یا مقدار پولی که برای چیزی خرج می شود
تا درد یا احساسات کمتر ناخوشایند شود
برای کاهش درد یا رنج، یا کاهش جدی یک مشکل
برای ساختن چیزی کمتر یا کوچکتر از نظر قیمت، مقدار یا اندازه
کوچکتر شدن یا کوچکتر کردن چیزی از نظر اندازه، مقدار، درجه، اهمیت و غیره.
to heat a liquid until it becomes thicker and less in quantity; to become thicker and less in quantity in this way
حرارت دادن مایع تا زمانی که غلیظ تر و از نظر مقدار کمتر شود. به این ترتیب ضخیم تر و از نظر کمیت کمتر شود
برای ساختن چیزی از نظر اندازه، مقدار، درجه، اهمیت یا قیمت کمتر
To reduce someone or something to a particular state is to cause that person or thing to be in that state
تقلیل کسی یا چیزی به حالتی خاص به معنای قرار گرفتن آن شخص یا چیز در آن حالت است
برای ساختن چیزی کمتر از نظر قیمت، اندازه، مقدار و غیره.
an expression used to encourage people to waste less by using less and using things again in order to protect the environment
عبارتی که برای تشویق مردم به هدر دادن کمتر، با استفاده کمتر و استفاده مجدد از چیزها، به منظور حفاظت از محیط زیست استفاده می شود
درآمد آنها به شدت کاهش یافته است.
برای هر کودکی که موفق به حضور در مدرسه نشود، مزایا 50 دلار کاهش می یابد.
روی حرارت متوسط رو به بالا قرار دهید و به نصف کاهش دهید، چربی هایی که روی سطح جمع شده اند را از بین ببرید.
ما در حال کاهش هزینه ها و سرمایه گذاری برای عملیات موثرتر هستیم.
Sluggish economic growth means interest rates will stay low amid tepid demand for loans and a reduced risk of accelerating inflation.
رشد اقتصادی کند به این معنی است که در میان تقاضای کم برای وام و کاهش ریسک تسریع تورم، نرخ بهره پایین خواهد ماند.
سرکه و آب تابه را اضافه کنید و روی اجاق گاز کمی کم کنید.
میریام متوجه می شود که یوگا و مدیتیشن به او در کاهش استرس کمک می کند.
این مزیت را برای مهاجم کاهش می دهد و همچنین احتمال تصاحب را کاهش می دهد.
پزشکان از مردم می خواهند که میزان نمک را در رژیم غذایی خود کاهش دهند.
Supermarkets can help promote healthy eating habits by reducing the amount of sugar and fat in their products.
سوپرمارکت ها می توانند با کاهش میزان قند و چربی موجود در محصولات خود به ترویج عادات غذایی سالم کمک کنند.
با این حال، هدف باید کاهش مصرف همه آفت کش ها به حداقل مطلق باشد.
اکنون سرعت را کاهش دهید (= روی یک علامت).
ترک سیگار خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد.
برای کاهش هزینه ها/اعداد
a reduced rate/price
کاهش نرخ/قیمت
آنها از خودروسازان می خواهند که انتشار دی اکسید کربن را تا 30 درصد کاهش دهند.
هزینه ها در سال گذشته 20 درصد کاهش یافته است.
تعداد کارکنان از 40 نفر به 25 نفر کاهش یافت.
این دامن در فروش به 10 پوند کاهش یافت.
به سمت ساحل، اندازه تپه ها به تدریج کاهش می یابد.
تعداد موتورهای جستجو در چند سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافته است.
یک طرح کاهشی
Legislation progressively reduced the number of situations in which industrial action could be taken.
قانون به تدریج تعداد موقعیت هایی را که در آن اقدامات صنعتی انجام می شد کاهش داد.
آلودگی ناشی از این آثار 70 درصد کاهش یافته است.
قیمت از 99 سنت به 85 سنت کاهش یافته است.
خطرات باید به حداقل مطلق کاهش یابد.
باید سرعت را کمی کاهش دهیم.
هدف این برنامه کاهش یا حذف آفت کش ها است.
این می تواند تا حد زیادی از تعداد صدمات متحمل شده بکاهد.
او سعی می کند مدت زمانی را که خارج از خانه می گذراند کاهش دهد.
تنظیم ترافیک میزان تصادفات را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.
بسیاری از استودیوها ده کارت را با نرخ کاهش یافته می فروشند.
یوگا می تواند به کاهش سطح استرس کمک کند.
کاهش تعداد نیروی کار تصمیم سختی بود.
به پلیس منابع بیشتری برای کاهش جرایم خشن داده می شود.
آیا واقعاً سلاح های هسته ای خطر جنگ را کاهش می دهند؟
هواپیما با نزدیک شدن به فرودگاه سرعت خود را کاهش داد.
با قطع مصرف شکر وزنم کاهش می یابد.
ما یک تلویزیون خریدیم که از 500 پوند به 350 پوند در فروش کاهش یافت.
من مشکل را به چند سوال ساده تقلیل دادم.
سس را با پنج دقیقه جوشاندن کم کنید.
بجوشانید تا مایع حدود یک سوم کم شود.
lessen
کاهش دادن
پایین تر
نزول کردن
diminish
کاهش
minimiseUK
MinimiseUK
minimizeUS
به حداقل رساندن ایالات متحده
taper
مخروطی
deplete
خالی کردن
سهولت
curtail
محدود کردن
برش
حد
در حد متوسط
lighten
سبک کردن
mitigate
کاهش تدریجی
کاهش دهید
قطع کردن
فرو ریختن
quell
تخفیف دادن
abate
شماره گیری کنید
alleviate
کاهش مقیاس
curb
خلق و خوی
dial down
axUS
downscale
axeUK
temper
رها کردن
axUS
پاره کردن
axeUK
به عقب برگرد
بریده بریده
pare
slash
افزایش دادن
بالا بردن
boost
تقویت
رشد
augment
تقویت کردن
escalate
تشدید شود
amplify
ترکیب
compound
افزایش
elevate
باد کردن
increment
بلند کردن
inflate
بزرگ کردن
تکثیر کردن
magnify
پیش رفتن
multiply
افزایش دهد
بالا
جمع کردن
heighten
بهبود بخشد
گوساله کردن
ساختن
aggrandize
برخورد کردن
amass
متمم
ameliorate
میل لنگ
beef up
بالا رفتن
جک تا
bump up
علامت گذاری کنید
complement
crank up
hike up
intensify
jack up