reinforce
reinforce - تقویت کردن
verb - فعل
UK :
US :
تقویت
برای حمایت از یک عقیده، ایده یا احساس و قوی تر کردن آن
برای استحکام بخشیدن به بخشی از یک ساختمان، سازه، تکه لباس و غیره
با افزودن افراد، تجهیزات و غیره، گروهی از مردم، به ویژه یک ارتش، قوی تر شوند
برای ساختن چیزی قوی تر
If something reinforces an idea or opinion it provides more proof or support for it and makes it seem true
اگر چیزی ایده یا نظری را تقویت کند، دلیل یا پشتیبانی بیشتری برای آن ارائه می دهد و آن را درست به نظر می رساند
برای تقویت ارتش، سربازان یا سلاح های بیشتری را فراهم کند
برای ساختن چیزی قوی تر، معمولاً با افزودن مواد بیشتر یا قطعه دیگری
چیزی که یک ایده یا نظر را تقویت می کند، دلیل یا پشتیبانی می کند
تقویت یک ارتش به این معناست که سربازان یا تسلیحات بیشتری برای آن فراهم کنیم.
برای استحکام بخشیدن به یک ماده یا ساختار با افزودن چیزی به آن
برای تقویت یک ایده یا باور
افزایش قدرت چیزی، به ویژه با بزرگتر کردن آن
If all goes well the skills develop interactively as they are supposed to do complement and reinforce each other.
اگر همه چیز به خوبی پیش برود، مهارت ها به طور تعاملی همانطور که قرار است توسعه می یابند، یکدیگر را تکمیل و تقویت می کنند.
Devote most of your time to reinforcing good behavior with smiles, hugs, compliments or special privileges.
بیشتر وقت خود را به تقویت رفتار خوب، با لبخند، در آغوش گرفتن، تعارف یا امتیازات ویژه اختصاص دهید.
In the present case Mr. Glick was fully entitled to and did, point to practical considerations to reinforce his argument.
در مورد حاضر، آقای گلیک کاملاً حق داشت و به ملاحظات عملی برای تقویت استدلال خود اشاره کرد.
نقوش روی پول کاغذی و سکه نمادها و نمادهای ملی را تقویت می کند.
It could reinforce prescriptions for an appropriate scientific method.
می تواند نسخه های یک روش علمی مناسب را تقویت کند.
تیرهای عظیمی در بالای دیوارها برای تقویت سقف تراشیده شده قرون وسطایی اضافه شده است.
Mobile forms of macrophage circulate in the blood ready to be recruited into inflamed tissue to reinforce the cells already there.
اشکال متحرک ماکروفاژها در خون گردش میکنند و آماده جذب در بافت ملتهب برای تقویت سلولهای موجود هستند.
در بیشتر موارد، محیط مدرسه تمایل دارد که تأثیر پس زمینه خانه را تقویت کند.
این امر این کلیشه را تقویت می کند که مو بورها مغز ندارند.
Overprotective parents may bombard their young children with messages that reinforce their lack of mastery.
والدین بیش از حد محافظ ممکن است فرزندان خردسال خود را با پیام هایی بمباران کنند که عدم تسلط آنها را تقویت می کند.
این سد با 20000 کیسه شن تقویت شد.
دیوار دریایی در ساوت اند با تن سیمان تقویت می شود.
The experience reinforced my sense of loss.
این تجربه حس از دست دادن من را تقویت کرد.
این گونه شوخی ها به تقویت کلیشه های جنسیتی تمایل دارند.
جو سردرگمی سیاسی فقط رکود اقتصادی کشور را تقویت کرده است.
Success in the talks will reinforce his reputation as an international statesman.
موفقیت در گفتگوها شهرت او را به عنوان یک دولتمرد بین المللی تقویت خواهد کرد.
اکنون همه ساختمان ها برای مقاومت در برابر زلزله مقاوم سازی شده اند.
reinforced plastic/steel/concrete
پلاستیک / فولاد / بتن تقویت شده
در از چوب بلوط ساخته شده بود که به شدت با آهن تقویت شده بود.
سازمان ملل متعهد شده است که حضور نظامی خود را در امتداد مرزها تقویت کند.
همه اینها به سادگی دیدگاه قبلی من را تقویت می کند.
تعصبات ما به طرز ماهرانه ای به طرق مختلف تقویت می شوند.
این گزارش به شدت این دیدگاه را تقویت می کند که سیستم باید تغییر کند.
خشونت و طرد شدن توسط جامعه متقابلاً تقویت می شوند.
جیب های شلوار جین من با دوخت دوبل تقویت شده است.
گزارش فنی نهایی در مورد حادثه، یافته های بررسی های اولیه را تقویت می کند.
رفتار او صرفاً بیزاری من از او را تقویت کرد.
قرار است پادگان با/ توسط دو گردان دیگر از سربازان تقویت شود.
Building codes in California required that steel rods be used to reinforce cinder-block construction.
قوانین ساختمانی در کالیفرنیا مستلزم استفاده از میله های فولادی برای تقویت ساخت و ساز بلوک خاکستری بود.
اما اجازه دهید یک واقعیت دیگر را برای تقویت آنچه شما می گویید ذکر کنم.
کانتینرها با نوارهای فولادی تقویت شده اند.
reinforced concrete
بتن آرمه
The huge support given to big business by politicians has reinforced the message that the pursuit of wealth is the only thing that matters.
حمایت عظیمی که سیاستمداران از کسب و کارهای بزرگ ارائه می کنند، این پیام را تقویت کرده است که دنبال کردن ثروت تنها چیزی است که اهمیت دارد.
آنها توصیه کردند که هویت برند جدید خود را با یک کمپین تبلیغاتی تقویت کنیم.
ما باید ظرفیت فروش خود را تقویت کنیم.
fortify
مستحکم کردن
تقویت
buttress
تکیه گاه
toughen
سفت کردن
bolster
تقویت کردن
حمایت کردن
underpin
زیربنا
brace
بند شلوار
harden
سفت شدن
consolidate
تحکیم
pillar
ستون
prop
پشتیبانی
stiffen
زیر تکیه گاه
underprop
حمل
حفظ کنند
سر پا نگهداشتن
prop up
مجدداً اجرا شود
re-enforce
ساحل کردن
گوساله کردن
beef up
نگه دارید
bolster up
نیرو اضافه کنید
اقامت کردن
حفظ کردن
ساختن
uphold
زیر بند
خرس
undergird
ساحل
امن است
قوی تر کردن
make stronger
weaken
تضعیف شود
diminish
کاهش
topple
سرنگون کردن
سقوط - فروپاشی
shatter
خرد کردن
undermine
تضعیف کردن
destabiliseUK
بی ثبات کردن انگلستان
destabilizeUS
بی ثبات کردن ایالات متحده
tumble
غلت زدن
compromise
به خطر افتادن
crumble
فرو ریختن
خسارت
impair
خدشه دار کردن
crumple
مچاله کردن
تکان دادن
contradict
تناقض دارند
invalidate
باطل کردن
تهدید کند
disable
غیر فعال کردن
sabotage
خرابکاری
enfeeble
ضعیف
subvert
واژگون کردن
attenuate
ناتوان
debilitate
عدم تعادل
unbalance
صریح
blunt
بی قرار
unsettle
رد کردن
refute
نفی کردن
negate
کاهش دادن
abate
چالش