scale
scale - مقیاس
noun - اسم
UK :
US :
اندازه یا سطح چیزی، یا مقداری که چیزی در حال وقوع است
طیف کاملی از انواع مختلف افراد یا چیزها، از پایین ترین سطح تا بالاترین
سیستمی از اعداد که برای اندازه گیری مقدار، سرعت، کیفیت و غیره چیزی استفاده می شود
a set of marks with regular spaces between them on a tool that is used for measuring, or on the side of a mathematical drawing
مجموعه ای از علائم با فاصله های منظم بین آنها بر روی ابزاری که برای اندازه گیری استفاده می شود، یا در کنار یک نقاشی ریاضی
the relationship between the size of a map drawing or model and the actual size of the place or thing that it represents
رابطه بین اندازه یک نقشه، طراحی، یا مدل و اندازه واقعی مکان یا چیزی که نشان دهنده آن است.
مجموعه ای از نت های موسیقی که بلندتر یا پایین تر می شوند، با فواصل ثابت بین هر نت
یکی از تکه های کوچک صاف پوست که بدن ماهی، مار و غیره را می پوشاند
یک ماده سفید که روی دندان های شما تشکیل می شود
a white substance that forms around the inside of hot water pipes or containers in which water is boiled
یک ماده سفید رنگ که در اطراف داخل لوله های آب گرم یا ظروف آب جوشانده می شود
بالا رفتن به بالای چیزی که بلند و دشوار است
برای ساختن نوشته یا عکس در اندازه مناسب برای یک هدف خاص
if something will scale it will continue to work well even if it is made bigger or comes to include more things
اگر چیزی مقیاسپذیر باشد، حتی اگر بزرگتر شود یا موارد بیشتری را شامل شود، به خوبی به کار خود ادامه میدهد
اندازه یا سطح یک چیزی، به خصوص وقتی که بزرگ باشد
the disadvantages that a big factory shop etc has compared with a smaller one for example because it is more difficult to run a larger production unit
معایبی که یک کارخانه بزرگ، مغازه و غیره در مقایسه با کارخانه کوچکتر دارد، به عنوان مثال به این دلیل که اداره یک واحد تولیدی بزرگتر دشوارتر است.
the advantages that a big factory shop etc has over a smaller one because it can spread its FIXED COSTs over a larger number of units and therefore produce or sell things more cheaply
مزایایی که یک کارخانه بزرگ، مغازه و غیره نسبت به کارخانه کوچکتر دارد، زیرا می تواند هزینه های ثابت خود را در تعداد بیشتری از واحدها تقسیم کند و بنابراین کالاها را ارزان تر تولید یا بفروشد.
لیستی از ارقام مورد استفاده برای اندازه گیری و مقایسه مقادیر
مجموعه ای از اعداد، مقادیر و غیره که برای اندازه گیری یا مقایسه سطح چیزی استفاده می شود
رابطه بین اندازه واقعی یک چیز و اندازه آن در نقشه، مدل یا نمودار
وسیله ای برای وزن کردن اشیا یا افراد
یک دستگاه توزین با دو ظرف متصل به یک میله فلزی که آزادانه در نقطه مرکزی ثابت خود بالا و پایین می رود. جسمی با وزن معلوم در یک ظرف و چیزی که باید وزن شود در ظرف دیگر می گذارند.
a weighing device with two containers connected to a metal bar that is free to move up and down about its fixed central point. An object of known weight is put in one container and the thing to be weighed is put in the other.
مجموعه ای از نت های نواخته شده یا خوانده شده به ترتیب بالا یا پایین
یکی از قطعات بسیار کوچک و مسطح که پوست ماهی، مار و غیره را می پوشاند.
یک لایه سخت، سفید یا خاکستری از مواد که در داخل لوله ها یا ظروف ایجاد می شود که آب را گرم می کند
a hard white or grey layer of material that forms on the inside of pipes or containers that heat water
بالا رفتن از یک سطح شیب دار، مانند دیوار یا کنار کوه، اغلب با استفاده از تجهیزات ویژه
برای از بین بردن جرم (= ماده سفید سخت) و پلاک (= ماده نرمی که در آن باکتری تولید می شود) از دندان
to remove tartar (= hard white substance) and plaque (= soft substance in which bacteria breed) from teeth
طیفی از اعداد که به عنوان سیستمی برای اندازه گیری یا مقایسه چیزها استفاده می شود
یک سری علامت در یک خط با فاصله های منظم بین آنها برای اندازه گیری، یا یک شی برای اندازه گیری که به این ترتیب علامت گذاری شده است.
a series of marks in a line with regular spaces between them for measuring, or an object for measuring marked in this way
اندازه یا سطح چیزی در مقایسه با مقدار متوسط
وسیله ای برای وزن کردن افراد یا اشیا
رابطه اندازه یک نقشه، طراحی، یا مدل چیزی با اندازه چیز واقعی
آنها در مقیاس بزرگ سرگرمی می کنند (= مهمانی های گران قیمت را با مهمانان بسیار برگزار می کنند).
اینجا فساد در مقیاس بزرگ بود.
در مقیاس جهانی، ۷۷ درصد انرژی از سوختهای فسیلی تولید میشود.
شرکت ها در مقیاس انبوه وام می گیرند.
مصرف گرایی به سبک غربی در مقیاس جهانی ناپایدار است.
Manufacturing is done on a small scale.
تولید در مقیاس کوچک انجام می شود.
کار او به عنوان یک نقاش پرتره در مقیاس کوچک است.
to achieve economies of scale in production (= to produce many items so the cost of producing each one is reduced)
برای دستیابی به صرفه جویی در مقیاس در تولید (= تولید بسیاری از اقلام به طوری که هزینه تولید هر یک کاهش یابد)
درک کامل مقیاس فاجعه غیرممکن بود.
تا صبح بود که وسعت صدمه دیده شد (= چقدر بزرگ بود).
اندازه گیری مقیاس مشکل دشوار است.
مقیاس دستمزد پنج امتیازی
ارزیابی عملکرد در مقیاس 1 تا 10
مقیاس حقوق از 12000 پوند تا 20000 پوند است.
مقیاس اتهامات
برای امتیاز دهی به هر مورد از مقیاس زیر استفاده کنید.
در انتهای دیگر ترازو، زندگی یک مبارزه دائمی برای به دست آوردن غذای کافی است.
شما در مقیاس اجتماعی بالاتر از من هستید.
چقدر روی ترازو می خواند؟
او ارتفاع را بر حسب درجه از مقیاس خواند.
bathroom/kitchen/weighing scales
ترازو حمام/آشپزخانه/توزین
ترازوی عدالت (= به صورت دو تشت روی ترازو نشان داده شده است)
مقیاس 1:25 000
مدل/نقاشی مقیاس
هر دو طرح در یک مقیاس ترسیم شده اند.
Is this diagram to scale? (= are all its parts the same size and shape in relation to each other as they are in the thing represented)
آیا این نمودار به مقیاس است؟ (= آیا همه اجزای آن به همان اندازه و شکلی هستند که در چیزی که نشان داده شده است)
مقیاس سی ماژور
برای تمرین ترازو روی پیانو
جانور یک اژدها بود، با فلس های بنفش و سبز بزرگ.
در یک مصاحبه، ارائه هوشمندانه می تواند ترازو را به نفع شما کاهش دهد.
شواهد جدید نشان دهنده تعادل علیه دادستان است.