manufacturing
manufacturing - تولید
noun - اسم
UK :
US :
فرآیند یا کسب و کار تولید کالا در کارخانه ها
بخشی از یک شرکت که به ساختن کالاها می پردازد نه طراحی یا فروش آنها
کسب و کار تولید کالا در تعداد زیاد
کسب و کار تولید کالا در کارخانه ها
کسب و کار تولید کالا در تعداد زیاد، به ویژه در کارخانه ها
او دوست ندارد در مورد تولید صحبت کند.
آیا این اولین کاری است که تا به حال علیه زالو در محل تولید مواد غذایی انجام شده است؟
Among the most obvious categories here are the unskilled, the young black people and those made redundant from manufacturing.
در میان بارزترین دسته بندی ها در اینجا می توان به افراد غیر ماهر، جوان، سیاه پوست و کسانی که از تولید بیکار شده اند اشاره کرد.
زنان برای اقتصاد به طور کلی و به ویژه در تولید مهم بودند.
Most people in the area work in manufacturing and services industries with less than one percent working in agriculture.
اکثر مردم این منطقه در صنایع تولیدی و خدماتی با کمتر از یک درصد در کشاورزی کار می کنند.
The restructured firm consists of three operating divisions; defence; facilities management; and I-Linie manufacturing management applications for mainframes.
شرکت بازسازی شده از سه بخش عملیاتی تشکیل شده است. دفاع مدیریت امکانات؛ و برنامه های مدیریت ساخت I-Linie برای مین فریم ها.
تاریخچه تولید دریایی پس از سال 1977 را می توان به دو دسته تقسیم کرد.
But without manufacturing mining, and agriculture the world can not - in the present state of science - survive.
اما بدون تولید، معدن، و کشاورزی، جهان نمی تواند - در وضعیت فعلی علم - زنده بماند.
بسیاری از مشاغل در بخش تولید در طول رکود از بین رفت.
این شرکت اولین پایگاه تولیدی خود را در اروپا ایجاد کرده است.
صنعت تولید
او اکنون در بخش تولیدی این تجارت کار می کند.
این شرکت یک عملیات تولیدی در لیسبون راه اندازی کرد.
ماشین سازی
ساخت تجهیزات نظامی
بخش خدمات اکنون افراد بیشتری را نسبت به بخش تولید استخدام می کند.
بیش از 1000 شغل از بین خواهد رفت که بیشتر آنها در بخش تولید هستند.
car/furniture/toy manufacturing
تولید ماشین / مبلمان / اسباب بازی
manufacturing facilities/jobs/processes
امکانات/شغل/فرایندهای تولیدی
ساخت و ساز
تولید
fabrication
ساخت
manufacture
مونتاژ
assembly
آهنگری
forging
تشکیل
ایجاد
ساختمان
مهندسی
making
تولید کردن
نعوظ
ترکیب بندی
erection
مونتاژ کردن
ریخته گری
assembling
تکمیل
casting
آهنگسازی
completion
در حال انجام
composing
به پایان رساندن
doing
آماده كردن
finishing
ابزار سازی
preparing
دستاورد
tooling
تولید انبوه
accomplishment
پیدایش
mass-production
فرمولاسیون
producing
علیت
origination
مناسبت دادن
engendering
formulation
causation
occasioning
forming
داخلی
nonindustrial
غیر صنعتی
unindustrial