lower
lower - پایین تر
N/A - N/A
UK :
US :
پست
زیر چیز دیگری، به ویژه زیر چیزی از همان نوع
در یا نزدیک به پایین چیزی
از نظر تعداد یا مقدار کمتر
اهمیت کمتری نسبت به چیز دیگری از همان نوع دارد
چیزی را در مقدار، درجه، قدرت و غیره کم کردن یا کمتر شدن
حرکت دادن چیزی از بالاتر به پایین
وقتی آسمان یا هوا پایین می آید، هوا تاریک می شود زیرا طوفان در راه است
تهدیدآمیز یا آزرده به نظر برسد
کاهش چیزی در مقدار، سطح و غیره
انتقال چیزی به موقعیت پایین
چیزی را کم کردن
برای ساختن چیزی بدتر از قبل
طوری رفتار کنید که باعث شود مردم احترام خود را نسبت به شما از دست بدهند
در زیر یک یا چند چیز مشابه، یا در قسمت پایین چیزی قرار گرفته است
چیزی را کم کردن یا کمتر شدن
اجازه دادن یا پایین آوردن کسی یا چیزی، یا پایین آوردن چیزی
کاهش سطح، قیمت و غیره چیزی
این برنامه صبح ها پخش می شود، زمانی که نرخ تبلیغات بسیار کمتر است.
همه میدانند که اگر بیش از یک شنبه شب بمانید، بلیط هواپیما کمتری دریافت خواهید کرد.
نرخ بهره بالاتر باعث می شود مبلغ یکجا کمتر و سپرده های سالانه کمتری داشته باشد.
حروف جادویی، بزرگ و کوچک، از بین رفته است.
سوار بر عرشه پایین کشتی شدیم.
عرشه پایین استادیوم
شکی وجود ندارد که کاهش قیمت انرژی تاثیر کوتاه مدتی بر بازار سهام دارد.
عنبیه او بالای افق پلک های پایین او قرار دارد. نگاه خیره مرا ثابت می کند
آنها برآورد ما را رد کردند و رقم کمتری را پیشنهاد کردند.
من نمرات پایین تری نسبت به سایر دانش آموزان کلاسم گرفتم.
The second was added to the first over the cheek and lower jaw, to give a further stage of disintegration.
دومی به اولی اضافه شد، روی گونه و فک پایین، تا مرحله ای از متلاشی شدن بیشتر شود.
دندانپزشک دو دندان فک پایینم را پر کرد.
عضلات ساق پا
The alternative - that these lower levels are partly responsible for the development of oesophagitis - is also possible.
گزینه جایگزین - که این سطوح پایین تا حدی مسئول ایجاد ازوفاژیت هستند - نیز ممکن است.
تابوت را در قبر فرود آوردند.
او که در حال حاضر به شدت باردار شده بود، با احتیاط خود را روی صندلی پایین آورد.
با دیدن من از خجالت چشمانش را پایین انداخت (= نگاه به پایین انداخت).
نرخ بهره مجددا کاهش یافته است.
پنج دقیقه بجوشانید، سپس حرارت را کم کنید و نیم ساعت بجوشانید.
لطفا صدای خود را پایین بیاورید (= آرام تر صحبت کنید).
کاهش استانداردها
دیل با گفتن یک جوک کثیف، لحن شب را پایین آورد (= آن را از نظر اجتماعی کمتر مقبول کرد).
من اگر جای شما بودم خودم را برای پاسخ به توهین های او پایین نمی آوردم.
عرشه پایین یک کشتی
لب پایینش طوری می لرزید که انگار می خواست گریه کند.
در قسمت پایین (= قسمت پایین کمرم) درد دارم.
قیمت خانه خود را پایین آوردند.
او پرده ها را پایین آورد تا جلوی آفتاب بعد از ظهر را بگیرد.
فشار فزاینده ای بر بانک ها برای کاهش نرخ بهره و تسهیل در دسترس بودن اعتبار وجود داشت.
قانون اساسی کالیفرنیا را ملزم می کند که تا سال 2020 انتشار گازهای گلخانه ای را 25 درصد کاهش دهد.
او دانشگاه ها را به پایین آوردن استانداردها برای افزایش درآمد متهم کرد.
پایین
bottommost
پایین ترین
زیر
underneath
در زیر
nether
تابع
subjacent
پایین تر
further down
پست تر
inferior
اساس
basal
زیرزمینی
underground
سطح پایین تر
کم
lower-level
زیر زمین
استیگی
basement
عقب
Stygian
عقب ترین
hind
بازگشت
hindmost
خلفی
مانع شود
posterior
بعد از
rear
hinder