respond
respond - پاسخ دادن
verb - فعل
UK :
US :
پاسخگویی
پاسخگو
بی پاسخ
---
انجام کاری به عنوان واکنش به چیزی که گفته شده یا انجام شده است
گفتن یا نوشتن چیزی به عنوان پاسخ
برای بهبود در نتیجه نوع خاصی از درمان
واکنش نشان دادن به چیزی که اتفاق افتاده است
برای پاسخ به نامه، تماس تلفنی و غیره
گفتن یا انجام کاری به عنوان واکنش به چیزی که گفته شده یا انجام شده است
اگر بیماری ها یا بیماران به درمان پاسخ دهند، درمان برای درمان آنها شروع می شود
اگر بیماری به درمان پاسخ دهد، اثرات مضر بیماری شروع به کاهش می کند.
گفتن یا انجام کاری به عنوان واکنش به کاری که انجام شده یا اتفاق افتاده است
to say or write something as a reaction to something that has been said or written, for example a letter
گفتن یا نوشتن چیزی به عنوان واکنش به چیزی که گفته شده یا نوشته شده است، مثلاً یک نامه
بیل پاسخ داد: «اگر بتوانم آنجا بودم.
پیشخدمت لحظه ای صبر کرد و سپس پاسخ داد.
هر چه بیشتر به او توجه کنید، بهتر پاسخ می دهد.
او می توانست ببیند که نوزاد پاسخ می دهد و فعالانه توجه او را جلب می کند.
Museums are responding by offering family programs, workshops, classes and art talks by curators, scholars and artists.
موزهها با ارائه برنامههای خانوادگی، کارگاهها، کلاسها و سخنرانیهای هنری توسط متصدیان، محققان و هنرمندان پاسخ میدهند.
تظاهرکنندگان به ساختمان ها و اتومبیل ها حمله کردند و آنها را سوزاندند. سربازان با گشودن آتش پاسخ دادند.
پدرش معمولا در پاسخ به او میگوید ساکت باش.
With anti-lock as standard they respond smoothly and effectively to instruction and show no signs of fade during repeated hard stopping.
با ضد قفل به عنوان استاندارد، آنها به آرامی و به طور موثر به دستورالعمل پاسخ می دهند و هیچ نشانه ای از محو شدن در طول توقف های سخت مکرر نشان نمی دهند.
آموزش سفارشی و تسهیلات اشتغال برای پاسخگویی به همه ناتوانی ها ضروری است.
نه Loral و نه Lockheed به درخواست ها برای اظهار نظر پاسخ ندادند.
به این ادعا که عمداً کارفرمایان خود را فریب داده اید، چگونه پاسخ می دهید؟
تئاتر در پاسخ به چالشهایی که درام مترقی ارائه میکند کند بوده است.
این جلسه به مدیران فرصتی می دهد تا به سوالات و نگرانی های جامعه پاسخ دهند.
این بدان معنا نیست که اکثر مردم به پاداش پول پاسخ نمی دهند.
Repeat the viewing process after walking across the rug a few times, as this will show how it responds to use.
پس از چند بار قدم زدن روی فرش، روند مشاهده را تکرار کنید، زیرا این کار نشان میدهد که چگونه به استفاده از فرش واکنش نشان میدهد.
رنگهایی که در دوران کودکی به آنها پاسخ میدادیم، طبق گزارشها هنوز هم به آنها پاسخ میدهیم.
بچه ها به خوبی به فعالیت های روز پاسخ دادند.
لبخند راب غیر قابل مقاومت بود و او با پوزخند پاسخ داد.
اسمش را پرسیدم اما جوابی نداد.
دولت به سوالات ما پاسخ نداد.
او هرگز به نامه من پاسخ نداد.
او پاسخ داد: مطمئن نیستم.
وقتی در مورد آینده شرکت پرسیده شد، مدیر پاسخ داد که خوشبین است.
او با یک سوال پاسخ داد.
واکنش آنها به این خبر چگونه بود؟
برای پاسخ به یک تماس/نیاز/تقاضا
مردم به این تغییرات واکنش مثبت نشان می دهند.
پاسخ مثبت/با اشتیاق
The government responded by banning all future demonstrations.
دولت با ممنوعیت همه تظاهرات های آینده پاسخ داد.
حضار با اشتیاق پاسخ دادند.
ماشین خیلی خوب به کنترل ها پاسخ می دهد.
می توانید برای پاسخ به یک چالش به او تکیه کنید.
شرکت ما به اندازه کافی کوچک است که به سرعت پاسخ دهد.
سعی کرد حرکت کند اما بدنش جواب نداد.
عفونت به داروها پاسخ نداد.
برای پاسخ به سوالات شما می نویسم
من برای پاسخ به سوالات شما می نویسم.
I haven’t answered her email yet.
من هنوز به ایمیلش جواب ندادم
در زدم اما کسی جواب نداد.
او پاسخ داد: من تو را ناامید نخواهم کرد.
مدیران حاضر به پاسخگویی به سوالات نبودند.
من در پاسخ به نامه شما می نویسم.
او با ادب به سوالات او پاسخ داد.
من در پاسخ به تماس آنها برای بازخورد نوشتم.
بیش از پنجاه نفر به این آگهی پاسخ دادند.
127 دانش آموز به این نظرسنجی پاسخ دادند.
این شرکت به درخواست های مصاحبه پاسخ نداد.
آنها معمولاً به سرعت به ایمیل پاسخ می دهند.
ما سعی می کنیم ظرف 48 ساعت به شکایات پاسخ دهیم.
پاسخ
پاسخ دادن
retort
پیشخوان
دوباره ملحق شوید
rejoin
برگشت
riposte
به عقب پرت کن
به عقب پرتاب کن
fling back
پاسخ دهد
hurl back
در جواب بگو
یک پاسخ درست کنید
پاسخ دهید
برگرد
اذعان
تلافی کردن
واکنش نشان دهند
retaliate
جواب بده
برگرد با
به عقب برگرد
صحبت کردن
متقابل کردن
مبارزه کن
reciprocate
به عقب شلیک کنید
گرد بر کسی
ضد حمله
بازخورد
counterattack
خفه کردن
feedback
رد کردن
squelch
به طعمه برخاست
rebut
تجمع
rally
پرسیدن
enquireUK
enquireUK
inquireUS
inquireUS
سوال
چشم پوشی
depart
رفتن
ترک کردن
درخواست
سکوت کن
چشم ببند
گرفتن
رد کردن
انکار
نگاه داشتن
مخالف بودن
idle
بیکار
halt
مکث
cease
دست کشیدن
متوقف کردن
upset
ناراحت
forgive
ببخش
تصاحب کردن
sympathiseUK
همدردی با انگلستان
penalizeUS
جریمه کردن ایالات متحده
dissuade
منصرف کردن
penaliseUK
penaliseUK
sympathizeUS
همدردی با آمریکا
از دست دادن
pardon
عفو
شکست
dissatisfy
ناراضی کردن