repeat

base info - اطلاعات اولیه

repeat - تکرار

verb - فعل

/rɪˈpiːt/

UK :

/rɪˈpiːt/

US :

family - خانواده
repeat
تکرار
repetition
تکرار کرد
repeated
تکراری
repetitive
قابل تکرار
repetitious
تکرار نشدنی
repeatable
به طور مکرر
unrepeatable
---
repetitively
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [repeat] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • to repeat a question/a claim/an assertion/a warning


    برای تکرار یک سوال / یک ادعا / یک ادعا / یک هشدار

  • to repeat a phrase/mantra


    برای تکرار یک عبارت/مانترا

  • She repeated the word several times.


    چند بار این کلمه را تکرار کرد.

  • I'm sorry—could you repeat that?


    متاسفم - آیا می توانید آن را تکرار کنید؟

  • She kept repeating his name softly over and over again.


    نام او را به آرامی و بارها تکرار می کرد.

  • The opposition have been repeating their calls for the president's resignation.


    مخالفان خواستار استعفای رئیس جمهور شده اند.

  • Are you prepared to repeat these allegations in court?


    آیا حاضرید این ادعاها را در دادگاه تکرار کنید؟

  • I mentioned it before but it bears (= is worth) repeating.


    قبلاً به آن اشاره کردم، اما تکرار (= ارزش دارد).

  • Do say if I'm repeating myself (= if I have already said this).


    بگو اگر من خودم را تکرار می کنم (= اگر قبلاً این را گفته ام).

  • He's fond of repeating that the company's success is all down to him.


    او دوست دارد تکرار کند که موفقیت شرکت به او بستگی دارد.

  • ‘Are you really sure?’ she repeated.


    او تکرار کرد: واقعا مطمئنی؟

  • The claims are, I repeat totally unfounded.


    تکرار می کنم ادعاها کاملاً بی اساس است.

  • Nor to repeat can these changes be avoided.


    همچنین، برای تکرار، نمی توان از این تغییرات اجتناب کرد.

  • I am not repeat not travelling in the same car as him!


    من با او همسفر نیستم، تکرار نکنم!

  • The teacher's statement is then repeated by the students.


    سپس اظهارات معلم توسط دانش آموزان تکرار می شود.


  • گوش کنید و هر جمله را بعد از من تکرار کنید.

  • Can you repeat what I've just said word for word?


    آیا می توانید آنچه را که گفتم کلمه به کلمه تکرار کنید؟

  • ‘We were both asleep and didn’t hear anything,’ she repeated.


    او تکرار کرد: ما هر دو خواب بودیم و چیزی نشنیدیم.

  • I don't want you to repeat a word of this to anyone.


    من نمی خواهم یک کلمه از این را برای کسی تکرار کنید.

  • The rumour has been widely repeated in the press.


    این شایعه به طور گسترده در مطبوعات تکرار شده است.

  • to repeat a mistake/process


    برای تکرار یک اشتباه/فرآیند

  • to repeat an experiment/exercise


    برای تکرار یک آزمایش/تمرین

  • Organizers are hoping to repeat the success of last year's event.


    برگزارکنندگان امیدوارند که موفقیت رویداد سال گذشته را تکرار کنند.

  • He won his first Monaco Grand Prix in 1994 and repeated the feat in 1995, 1997 and 1999.


    او اولین جایزه بزرگ موناکو خود را در سال 1994 برد و این شاهکار را در سال های 1995، 1997 و 1999 تکرار کرد.

  • The treatment should be repeated every two to three hours.


    درمان باید هر دو تا سه ساعت یکبار تکرار شود.

  • They are hoping to repeat last year's victory.


    آنها امیدوارند پیروزی سال گذشته را تکرار کنند.

  • These offers are unlikely to be repeated.


    بعید است این پیشنهادات تکرار شود.

  • The programmes will be repeated next year.


    این برنامه ها در سال آینده نیز تکرار خواهد شد.

  • to repeat a class/year/grade (= in a school to take a class/year/grade again)


    تکرار یک کلاس/سال/پایه (= در مدرسه، گرفتن دوباره کلاس/سال/نمره)


  • پای راست را 20 بار بلند کرده و پایین بیاورید. با پای چپ تکرار کنید.

  • History has a strange way of repeating itself.


    تاریخ روش عجیبی برای تکرار دارد.

synonyms - مترادف
  • repetition


    تکرار

  • duplication


    تکثیر. مضاعف شدن

  • reiteration


    همانند سازی

  • replication


    تکراری

  • duplicate


    عود

  • recurrence


    دوباره انجام دهید

  • redo


    بازپخش

  • replay


    اجرا مجدد

  • reprise


    کپی 🀄

  • rerun


    اکو


  • بازسازی

  • echo


    خلاصه

  • iteration


    خلاصه سازی

  • reduplication


    المثنی، کپی دقیق

  • renewal


    تولید مثل

  • recap


    در حال نمایش مجدد

  • recapitulation


    همینطور

  • replica


    ظهور مجدد

  • reproduction


    بیان مجدد

  • reshowing


    برگشت

  • ditto


    عود مجدد

  • reappearance


    دوباره امتحان کنید

  • restatement


    افزونگی


  • تکرار شونده

  • reoccurrence


    تکرار تلاش

  • retry


    کپی برداری

  • redundancy


    مشق

  • repeating



  • copying


  • rehearsal


antonyms - متضاد

  • اصلی


  • نمونه، مثال

  • prototype


    نمونه اولیه

  • archetype


    الگو، نمونه اولیه


  • استاد


  • تفاوت

  • genuine article


    مقاله اصیل

لغت پیشنهادی

lasers

لغت پیشنهادی

meet

لغت پیشنهادی

designing