repeatedly
repeatedly - به طور مکرر
adverb - قید
UK :
US :
تکرار کرد
تکراری
قابل تکرار
تکرار نشدنی
به طور مکرر
---
---
---
many times
چندین بار
many times
طناب متصل به زنگ های بالای سر به طور مکرر کشیده می شود.
در سه ماه پس از انتخابات، کلینتون و رهبران جمهوری خواه بارها و حتی با احترام شعارهای مناسبی را بیان کرده اند.
In the three months since the election Clinton and Republican leaders have repeatedly and even reverently recited the appropriate rhetoric.
مکس در حالی که روی زمین دراز کشیده بود بارها مشت و لگد شد.
پیروان خود او بارها و بارها او را تشویق کردند زیرا لفاظی ها از طریق تحریف الکترونیکی جزئی سیستم های آدرس عمومی رونق گرفت.
His own followers cheered him repeatedly as the rhetoric boomed out through the slight electronic distortion of the public address systems.
دیویس بارها مصرف مواد مخدر را رد کرده است.
Davis repeatedly denied that he had ever taken drugs.
ترجیح دستورالعمل ها در مقابل مقررات مربوط به مسائل زیست محیطی نیز بارها بیان شده است.
The preference for directives as opposed to regulations for environmental matters has also been repeatedly expressed.
او بارها و بارها با افرادی ملاقات کرد که زندگی آنها مستأصل بود.
He repeatedly met people whose lives were desperate.
او بارها اعلام کرد که می خواهد برود.
He repeatedly stated he wanted to leave.
ال گور بارها اعلام کرده است که اقتصاد آمریکا به محیط زیست سالم وابسته است.
دکتر گراهام بارها به او هشدار داده بود که اینقدر سخت کار نکند.
He has repeatedly denied the claims.
او بارها این ادعاها را رد کرده است.
He called repeatedly begging her to come back.
او بارها زنگ زد و التماس کرد که برگردد.
غالبا
مکررا
دائما
continually
به طور پیوسته
oftentimes
اغلب اوقات
به طور منظم
recurrently
به طور مکرر
oft
اغلب
ofttimes
به طور مداوم
persistently
بسیار
ساعتی
hourly
دوباره و دوباره
زمان و دوباره
چندین بار
همیشه
many times
بارها و بارها
در بسیاری از موارد
هفته در هفته
روز به روز
چندین برابر
خیلی وقت ها
تهوع آگهی
زیاد
شب و روز
روز از نو
ad nauseam
oft-times
seldom
به ندرت
infrequently
مقدار کمی
هرگز
به صورت پراکنده
گاه و بیگاه
sporadically
غیر معمول
به طور نامنظم
گاهی
scarcely
غیرعادی
uncommonly
به سختی
irregularly
زیاد نه
فقط گاهی اوقات
unusually
فقط حالا و بعد
تقریبا هرگز
unoften
در موارد نادر
هرچند وقت یکبار
نه
بصورت ساکن
هر از چند گاهی
کم کم
روشن و خاموش
گاهی اوقات
scarcely ever
ne'er
inhabitually
sparingly