breakwater

base info - اطلاعات اولیه

breakwater - موج شکن

noun - اسم

/ˈbreɪkwɔːtər/

UK :

/ˈbreɪkwɔːtə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [breakwater] در گوگل
description - توضیح

  • دیواری که برای محافظت از ساحل در برابر نیروی امواج در دریا ساخته شده است


  • دیوار بسیار بزرگی که از ساحل به داخل دریا ساخته شده است تا از ساحل یا بندر در برابر امواج بزرگ محافظت کند

  • Rich hauls of lead weights also come from beneath the matted seaweed that grows at the foot of harbour walls and breakwaters.


    محموله های غنی از وزنه های سرب نیز از زیر جلبک های دریایی مات شده که در پای دیواره های بندر و موج شکن ها رشد می کنند، می آیند.

  • The zigzag of harbour walls and breakwaters below the cliff were deserted.


    زیگزاگ دیوارهای بندر و موج شکن های زیر صخره متروک بود.

  • About half a mile upstream the trough was traversed by the Purton breakwater.


    در حدود نیم مایلی بالادست، شکار توسط موج شکن پورتون طی شد.

  • Grand Isle is a precarious headland, little more than a sandy breakwater, a mile across and less in some places.


    Grand Isle یک سرچشمه متزلزل است، کمی بیشتر از یک موج شکن شنی، عرض یک مایل و در برخی نقاط کمتر.

  • During the attack intense fire from the breakwaters and the Harbour was encountered.


    در طول حمله، آتش شدید موج شکن ها و بندرگاه مواجه شد.

  • Through binoculars I had noted the breakwaters of what appeared to be a small artificial harbour just a mile along the coast.


    از طریق دوربین دوچشمی متوجه موج شکن های چیزی شده بودم که به نظر یک بندر مصنوعی کوچک در فاصله یک مایلی ساحل بود.

  • The second aircraft made his attack over the breakwater, released his torpedo and saw a hit on destroyer.


    هواپیمای دوم بر فراز موج شکن حمله کرد، اژدر خود را رها کرد و دید به ناوشکن برخورد کرد.

  • The end of this breakwater only becomes clear when fairly close but otherwise the approaches to the main port are simple.


    انتهای این موج شکن تنها زمانی مشخص می شود که تقریباً نزدیک باشد، اما در غیر این صورت رویکردها به بندر اصلی ساده است.

example - مثال
synonyms - مترادف
  • jetty


    اسکله

  • mole


    خال

  • groinUS


    groinUS

  • groyneUK


    groyneUK


  • مانع

  • embankment


    خاکریز

  • pier


    دیوار دریایی


  • سرگذر

  • causeway


    دیواره دریا

  • levee


    تحریک

  • seawall


    دیوار بندر

  • spur


    سد دریایی

  • wharf


    بارانداز

  • harbor wall


    فرود آمدن

  • offshore barrier


    مارینا

  • dock


    سد

  • quay


    دایک

  • landing


    مرحله فرود

  • marina


    بندر آمریکا

  • dam


    بندر UK

  • dyke


    پانتون

  • landing stage


    شناور

  • harborUS


    quai

  • harbourUK


    لیز خوردن

  • waterfront


  • dike


  • pontoon



  • quai


  • berth



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

knee

لغت پیشنهادی

immigrant

لغت پیشنهادی

sixteenths