knee

base info - اطلاعات اولیه

knee - زانو

noun - اسم

/niː/

UK :

/niː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [knee] در گوگل
description - توضیح

  • مفصلی که در وسط پای شما خم می شود


  • بخشی از لباس شما که زانوی شما را می پوشاند


  • ضربه زدن به کسی با زانوی خود


  • مفصل میانی ساق که به ساق اجازه خم شدن می دهد


  • بخشی از یک لباس که زانو را می پوشاند


  • مفصل میانی ساق پا


  • لازم نیست روی زانوهای خمیده بخزیم.

  • We need not crawl on bended knees.


    شلوار جین بیلی در هر دو زانو سوراخ داشت.

  • Billy's jeans had holes in both knees.


    دزموند فرچایلد، در حالی که از میان نورافکن ها دست و پا می زد، شلوارش را تا زانوی پرمو تا کرده بود، چیزی بر سر او فریاد زد.

  • Desmond Fairchild, paddling through the spotlights, his trousers rolled up to his hairy knees, shouted something at her.


    پوستش را پر کرد، ضربان نبضش را دو برابر کرد، زانوهایش را آب کرد.

  • It feathered her skin with goosebumps, doubled her pulse-rate, melted her knees.


    به گفته ماریان، او می‌توانست روی دست‌هایش تعادل داشته باشد و زانوهایش نزدیک سینه‌اش باشد.

  • She could according to Marian, balance on her hands with her knees drawn up close to her chest.


    و کارگران حمل و نقل با به زانو درآوردن اقتصاد در حال تزلزل، کشور را در ماه دسامبر به یک رکود مجازی رساندند.

  • And bringing an already faltering economy to its knees, transport workers brought the country to a virtual standstill in December.


    آیا به این دلیل بود که من هم تا زانوهایم در خاک رفتم تا گمشده ای را پیدا کنم؟

  • Was it because I too went down on to my knees into the dirt to find a lost one?


    کارینگتون به دلیل زانو دردش مناسب نبود.

  • Carrington did not suit up because of his sore knee.


    پای دیاز باید از ناحیه زانو قطع شود.

  • Diaz's leg had to be amputated at the knee.


    احاطه شده توسط تنفس، به اندازه ای نزدیک به همسایه ها که زانوها را لمس کنند.

  • Surrounded by breathing, close enough to neighbours to touch knees.


    تنها چیزی که از درس های اسکی به یاد دارم این بود که «زانوهایت را خم کن».

  • The only thing I remember from my ski lessons was keep your knees bent.


example - مثال

  • یک آسیب زانو

  • I had knee surgery three years ago.


    من سه سال پیش زانو را جراحی کردم.

  • Bend your knees until you feel your thigh muscles working.


    زانوهای خود را خم کنید تا زمانی که احساس کنید عضلات ران شما کار می کنند.

  • I grazed my knee when I fell.


    وقتی زمین خوردم زانویم را چریدم.

  • He went down on one knee and asked her to marry him.


    روی یک زانو رفت و از او خواست که با او ازدواج کند.

  • She was on her knees scrubbing the kitchen floor.


    زانو زده بود و کف آشپزخانه را می شست.

  • Everyone was down on (their) hands and knees (= crawling on the floor) looking for the ring.


    همه روی دست و زانو (= روی زمین خزیدن) به دنبال حلقه بودند.

  • He fell to his knees and begged for mercy.


    به زانو افتاد و التماس دعا کرد.

  • My knees were knocking (= I was frightened).


    زانوانم می زدند (= ترسیدم).

  • I brushed the dust from the knees of my trousers.


    گرد و غبار زانوهای شلوارم را پاک کردم.

  • These jeans are torn at the knee.


    این شلوار جین از ناحیه زانو پاره شده است.


  • یک تکه زانو

  • Come and sit on Daddy's knee.


    بیا روی زانوی بابا بشین.

  • I learnt these songs at my mother's knee.


    من این آهنگ ها را روی زانوی مادرم یاد گرفتم.

  • She thinks she's the bee's knees (= she has a very high opinion of herself).


    او می پندارد که زانوی زنبور عسل است (= نسبت به خودش نظر بسیار بالایی دارد).

  • The strikes brought the industry to its knees.


    اعتصابات صنعت را به زانو درآورد.

  • The fuel shortage brought the country to its knees within weeks.


    کمبود سوخت ظرف چند هفته کشور را به زانو درآورد.

  • I’d go down on bended knee if I thought she’d change her mind.


    اگر فکر می کردم که او نظرش را تغییر می دهد، روی زانو خم شده می روم.

  • Officers at the rally were seen taking a knee in solidarity with the demonstrators.


    افسران حاضر در این تجمع به نشانه همبستگی با تظاهرکنندگان زانو زدند.

  • His sudden smile made her go weak at the knees.


    لبخند ناگهانی او باعث شد از ناحیه زانو ضعیف شود.

  • He dropped to one knee.


    تا یک زانو افتاد.

  • He hugged his knees to keep warm.


    زانوهایش را بغل کرد تا گرم شود.

  • He patted her knee reassuringly.


    با اطمینان به زانویش زد.

  • He slapped his knee as he rocked with laughter.


    در حالی که از خنده تکان می خورد به زانویش زد.

  • He's snapped a ligament in his knee.


    او یک رباط زانویش را شکسته است.

  • I rested my chin on my drawn-up knees.


    چانه ام را روی زانوهای کشیده ام گذاشتم.

  • Suddenly her knees buckled and she fell to the floor.


    ناگهان زانوهایش خم شد و روی زمین افتاد.

  • The blow knocked him to his knees.


    ضربه او را به زانو درآورد.

  • His leg was missing below the knee.


    پایش زیر زانو نبود.

  • She had a blanket draped across her knees.


    پتویی روی زانوهایش کشیده بود.

  • She sat on her father's knee while he read her a story.


    در حالی که پدرش برایش داستان می خواند، روی زانوی پدرش نشست.

synonyms - مترادف
  • patella


    کشکک

  • popliteal


    پوپلیتئال

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

baldness

لغت پیشنهادی

mulligan

لغت پیشنهادی

hippocratic