pretense

base info - اطلاعات اولیه

pretense - تظاهر

noun - اسم

/ˈpriːtens/

UK :

/prɪˈtens/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pretense] در گوگل
description - توضیح
  • the American spelling of pretence


    املای آمریکایی تظاهر

  • US spelling of pretence


    املای ایالات متحده از تظاهر

  • a way of behaving that is intended to deceive people


    روشی از رفتار که برای فریب مردم است

  • The whistle cuts through all fantasy and pretense.


    سوت تمام فانتزی و تظاهر را از بین می برد.

  • John then-and this is the important point-was able to deliver on his early pretense and Big Promise potential.


    جان پس از آن - و این نکته مهم است - توانست به تظاهر اولیه و پتانسیل بیگ پرومس خود عمل کند.

  • But it will strip away a little pretense and artifice, and maybe even put back a little passion.


    اما کمی تظاهر و تصنع را از بین می برد و شاید حتی کمی شور و اشتیاق را از بین ببرد.

  • Eventually he would turn away either because he accepted my pretense or because he was not sure it was one.


    در نهایت یا به این دلیل که تظاهر من را پذیرفت یا به این دلیل که مطمئن نبود که این تظاهر است، روی برگرداند.

  • The hypocrisy is the pretense that the players are scholars whose colleges are competing for the glory of it all.


    تظاهر به این است که بازیکنان دانش‌آموزانی هستند که دانشکده‌هایشان برای شکوه و جلال آن رقابت می‌کنند.

  • Now and then the real priorities and the concealed agenda do break through the pretense of compassion.


    گاه و بیگاه، اولویت های واقعی و دستور کار پنهان از تظاهر شفقت می شکند.

  • She knew a couple of friends elsewhere who lived together under the pretense of sharing an apartment or duplex.


    او چند دوست را در جای دیگری می‌شناخت که به بهانه اشتراک یک آپارتمان یا دوبلکس با هم زندگی می‌کردند.

  • She was an adventuress, unabashedly ambitious, totally without pretense, searching for fame.


    او یک ماجراجو بود، بی‌نهایت جاه‌طلب، کاملاً بدون تظاهر و به دنبال شهرت بود.

example - مثال
  • Their friendliness was only pretense.


    صمیمیت آنها فقط تظاهر بود.

  • By the end of the evening she had abandoned all pretense of being interested.


    در پایان عصر او تمام تظاهر به علاقه را کنار گذاشته بود.

  • He made no pretense of great musical knowledge.


    او هیچ تظاهر به دانش عالی موسیقی نکرد.

  • She was unable to keep up the pretense that she loved him.


    او نمی توانست وانمود کند که او را دوست دارد ادامه دهد.

  • A judge should have at least some pretense to objectivity.


    یک قاضی باید حداقل تظاهر به عینیت داشته باشد.

  • I make no pretense to being an expert on the subject.


    من تظاهر نمی کنم که در این زمینه متخصص هستم.

  • He made no pretense of looking for work.


    او هیچ تظاهر به جستجوی کار نکرد.

  • Money was collected under false pretenses (= by deceiving people).


    به بهانه های واهی (= با فریب مردم) پول جمع آوری شد.

synonyms - مترادف

  • جلو

  • facade


    نما

  • guise


    پوشش


  • نشان می دهد

  • façade


    مبدل کردن

  • disguise


    ظاهر

  • semblance


    بالماسکه

  • masquerade


    ماسک


  • حرام

  • charade


    عمل کنید

  • act


    روکش

  • veneer


    ژست


  • حجاب

  • veil


    هوا می گیرد


  • شنل


  • بازی کردن

  • airs


    شبیه سازی

  • cloak


    فریب

  • playacting


    تقلب

  • simulation


    نمایش دادن

  • deception


    حقه

  • dissimulation


    فوت و فن


  • ساختگی

  • hoax


    تصنع


  • باهم

  • fakery


    زیر پا گذاشتن

  • artifice


    حالت دادن

  • con


    تظاهر کردن

  • subterfuge


  • posturing


  • feigning


antonyms - متضاد
  • frankness


    رک گویی

  • honesty


    صداقت

  • honorUS


    افتخار ایالات متحده

  • honourUK


    HonourUK

  • openness


    باز بودن


  • حقیقت

  • truthfulness


    راست بودن

  • uprightness


    واقعیت


  • شخصیت


  • خلوص

  • sincerity


    صراحت


  • عقب

  • forthrightness


    بازگشت

  • rear


    candourUK


  • صادقانه آمریکا

  • candourUK


    بی هنری

  • candorUS


    امانت

  • artlessness


    احتیاط

  • trustworthiness


    هوشمندی

  • probity


    تمامیت

  • ingenuousness


    بی گناهی

  • integrity


    حسن نیت

  • guilelessness


    مستقیم بودن


  • صحت

  • directness


    اصالت

  • veracity


    سادگی

  • sincereness


    انصاف

  • genuineness


  • simplicity


  • straightforwardness


  • fairness


لغت پیشنهادی

alderman

لغت پیشنهادی

astronomy

لغت پیشنهادی

weighing