proven
proven - ثابت شده است
adjective - صفت
UK :
US :
آزمایش شده و نشان داده شده که درست یا خوب است، یا نشان داده شده است که وجود دارد
فعل ماضی اثبات
درست نشان داده شده است
The coals constitute a proven commercial gas source which is in direct contact with the recognised potential reservoirs.
زغال سنگ یک منبع گاز تجاری اثبات شده است که در تماس مستقیم با مخازن بالقوه شناخته شده است.
Confidence Moody's most enduring quality is proven dependability.
Confidence ماندگارترین کیفیت مودی، قابلیت اطمینان اثبات شده است.
Administration scientists continue to insist that there is no proven link between C02 emissions and global warming.
دانشمندان اداره همچنان اصرار دارند که هیچ ارتباط ثابت شده ای بین انتشار C02 و گرم شدن کره زمین وجود ندارد.
The most effective proven mechanism to achieve price stability is an independent central bank dedicated to that objective.
موثرترین مکانیسم اثبات شده برای دستیابی به ثبات قیمت، یک بانک مرکزی مستقل است که به این هدف اختصاص داده شده است.
It is only necessary to indicate at each stage which proven solution will be used in the next stage.
فقط لازم است در هر مرحله مشخص شود که کدام راه حل اثبات شده در مرحله بعدی مورد استفاده قرار می گیرد.
و در جایی که به استحکام و قابلیت اطمینان ثابت نیاز است، زهکشی خاک رس تضمینی است.
در بالای سه سنگ، عدد مشخص نشده بود زیرا ارزش ثابت شده ای نداشت.
دانش آموزی با توانایی اثبات شده
این یک واقعیت ثابت شده است که فلوراید باعث تقویت دندان های در حال رشد می شود.
این آبمیوه از نظر بالینی ثابت شده است که کلسترول را کاهش می دهد.
a scientifically proven method for increasing stamina
یک روش علمی اثبات شده برای افزایش استقامت
نامزد باید سابقه اثبات شده ای در انجام پروژه های بزرگ داشته باشد.
شما سابقه کار ثابت شده ای دارید که به شما مزیت بزرگی می دهد.
افرادی که محاکمه می شوند تا زمانی که جرمشان ثابت نشود بی گناه هستند.
established
ایجاد
tested
تست شده
confirmed
تایید شده
definite
قطعی
demonstrated
نشان داده شده
tried
تلاش کرد
verified
تایید شده است
attested
گواهی شده است
authentic
معتبر
certified
گواهی شده
checked
بررسی شد
dependable
قابل اعتماد
recognisedUK
به رسمیت شناخته شده در انگلستان
recognizedUS
به رسمیت شناخته شد
reliable
پذیرفته شده
accepted
قابل اثبات
demonstrable
قابل تاسیس
establishable
ثابت
proved
پشتیبانی
supported
مطمئن
بدون شک
undoubted
تایید کرد
upheld
قابل تایید
valid
پایدار
verifiable
امتحان شده و واقعی
conclusive
مستقر شده
sustained
trustworthy
tried-and-true
settled
approved
unproven
اثبات نشده
questionable
سوال برانگیز
doubtful
مشکوک
unsure
نامطمئن
unclear
غیر واضح
uncertain
نا معلوم
dubious
مبهم
vague
نامعین
indefinite
تصمیم نگرفتم
ambiguous
نامناسب
undecided
مورد مناقشه قرار گرفت
unsound
رد کرد
disputed
ممکن است
refuted
تایید نشده
حل نشده
unconfirmed
ناقص
unverified
متزلزل
unresolved
بی قرار
incomplete
بد تعریف شده
wavering
غیر قابل اعتماد
unsettled
مه آلود
ill-defined
تعریف نشده
unreliable
نامشخص
hazy
در شک
undefined
استنباط کرد
undetermined
غیر مستقیم
ضمنی
inferred
unspecific
circuitous
implicit
