insist
insist - اصرار کنید
verb - فعل
UK :
US :
اصرار
اصرار دارد
با اصرار
to say firmly and often that something is true especially when other people think it may not be true
گفتن قاطعانه و مکرر اینکه چیزی درست است، به خصوص زمانی که دیگران فکر می کنند ممکن است درست نباشد
تقاضا کنیم که اتفاقی بیفتد
قاطعانه گفتن که فلانی باید کاری را انجام دهد یا باید اتفاقی بیفتد
خیلی شدید و گاهی با عصبانیت بگویید که چیزی می خواهید یا باید اتفاقی بیفتد
اگر شما مجبور به انجام کاری هستید، یک قانون یا قانون می گوید که باید آن را انجام دهید
to say very firmly that something must happen or is right and refuse to change your mind when other people try to persuade you
خیلی قاطعانه بگویید که چیزی باید اتفاق بیفتد یا درست است، و از تغییر نظر خودداری کنید وقتی دیگران سعی می کنند شما را متقاعد کنند.
اصرار بر اینکه کسی باید کاری را که شما می گویید یا می خواهید انجام دهد
خیلی قاطعانه بگویم که کسی نباید کاری را انجام دهد
گفتن قاطعانه یا مطالبه اجباری، به ویژه زمانی که دیگران با آنچه شما می گویید مخالف یا مخالف هستند
بیان کردن یا مطالبه اجباری، به ویژه. با وجود مخالفت
من واقعاً باید الان با شما صحبت کنم. اوه، خوب اگر اصرار کنی.
ما قصد نداشتیم برای نوشیدنی دیگری بمانیم، اما میزبانمان اصرار داشت.
من نمی خواستم در مورد دعوا به بابا بگویم، اما او اصرار کرد.
اجازه بدهید این بار پرداخت کنم. من پافشاری می کنم.
او مردی مذهبی بود که اصرار داشت فرزندانش هر یکشنبه به کلیسا می رفتند.
اکنون بسیاری از کارگران بر محیطی عاری از دود اصرار دارند.
مرد اصرار کرد که به من کمک کند تا یک تاکسی پیدا کنم، حتی اگر به او گفتم که به کمک نیاز ندارم.
اگرچه شاهد دیگری وجود ندارد، او اصرار دارد که مردی را در آن شب در حیاط دیده است.
می خواستم پول را با چک بدهم اما صاحبخانه اصرار داشت که به او پول نقد بدهم.
ردیاب های بشقاب پرنده همیشه اصرار دارند که داده های آنها درست است.
مامان همیشه اصرار دارد که اتاقمان را مرتب نگه داریم.
آنها اصرار دارند که موضوع را بلافاصله به پلیس گزارش کنیم.
من واقعاً نمی خواستم بروم اما او اصرار کرد.
بمون و ناهار بخور من پافشاری می کنم!
«لطفاً با ما بیایید.» «بسیار خوب، اگر اصرار دارید.»
اصرار کرد که او کت و شلوار بپوشد
او اصرار داشت که او کت و شلوار بپوشد
اصرار می کند که بیاید.
اصرار می کند که باید بیاید.
او بر بی گناهی خود اصرار داشت.
او اصرار داشت (که) بی گناه است.
دولت همیشه تاکید کرده که اینطور نیست.
‘It's true,’ she insisted.
او اصرار کرد: «درست است.
او خواستار توضیح فوری شد.
همه داوطلبان ملزم به شرکت در آزمون کوتاه خواهند بود.
من انتظار دارم به سرعت برای کار پرداخت شود.
من نمی خواستم بروم اما او اصرار کرد.
ما همیشه بر بالاترین استانداردها اصرار داریم.
تو از او زیاد می خواهی
آرام اما محکم اصرار کرد.
I'm paying for this—no, I absolutely insist.
من برای این هزینه می پردازم - نه، من کاملاً اصرار دارم.
شرکت اصرار داشت که پول فوراً پرداخت شود.
او با صدای بلند اصرار کرد که حق دارد بماند.
او همچنان اصرار دارد که منتقدانش اشتباه می کنند.
Jackson has repeatedly insisted that the allegations were false.
جکسون بارها بر دروغ بودن این اتهامات تاکید کرده است.
گرگ همچنان اصرار دارد (که) هیچ اشتباهی نکرده است.
لطفا اول برو - اصرار دارم!
او اصرار داشت که با وکیلش ملاقات کند.
صدای رپ ملایم و اصراری از در شنیدم.
She was insistently cheerful.
او مصرانه شاد بود.
ادعا کردن
اعلام
حفظ
مطالبه
حالت
avow
قول
aver
معدل
affirm
تایید
contend
مبارزه کردن
profess
حرفه ای
allege
رای دادن
avouch
مدعی
proclaim
تایید کردن
purport
سوگند
asseverate
جر و بحث
تلفظ کنید
اعتراض
pronounce
حکم
نگه دارید
warrant
نذر
مطرح کردن
vow
مطبوعات
تاکید بر انگلستان
propound
تاکید ایالات متحده
فشار
emphasiseUK
تکرار کنید
emphasizeUS
تکرار
نمایندگی کند
reiterate
انکار
gainsay
به دست آوردن
رها کردن
کویر
endure
تحمل کن
فراموش کردن
پاسخ
tolerate
تحمل كردن
contradict
تناقض دارند
اختلاف نظر
repudiate
رد کردن
disaffirm
مخالفت کنند
refute
چالش
پیشخوان
مسابقه
مناقشه
منفی
disprove
پاک کردن
controvert
بی اعتبار کردن
rebut
منفجر شود
نفی کردن
debunk
مخالف با
discredit
سلب مسئولیت
با
negate
مخالفت از
خلاف واقع اعلام کند
disclaim
اشتباه گرفتن
dissent from
declare untrue
confute