oh

base info - اطلاعات اولیه

oh - اوه

exclamation - تعجب - علامت تعجب

/əʊ/

UK :

/əʊ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [oh] در گوگل
description - توضیح
  • used when you want to get someone’s attention or continue what you are saying


    زمانی استفاده می شود که می خواهید توجه کسی را جلب کنید یا به آنچه می گویید ادامه دهید

  • used when you are giving an answer to a question


    هنگامی که شما در حال پاسخ دادن به یک سوال هستید استفاده می شود

  • used to make a slight pause when you are speaking


    برای ایجاد مکث جزئی هنگام صحبت کردن استفاده می شود


  • برای نشان دادن اینکه در مورد چیزی بسیار خوشحال، عصبانی، ناامید و غیره هستید استفاده می شود


  • برای نشان دادن اینکه از چیزی متعجب شده اید استفاده می شود

  • the written abbreviation of Ohio


    مخفف نوشتاری اوهایو


  • برای بیان احساسات مختلف، مانند تعجب، ناامیدی، و لذت، اغلب به عنوان واکنش به چیزی که کسی گفته است استفاده می شود.

  • introduces an idea that you have just thought of or something that you have just remembered


    ایده ای را معرفی می کند که به تازگی به آن فکر کرده اید، یا چیزی که به تازگی به خاطر آورده اید

  • used with other expressions of disappointment, sadness, anger etc.


    با سایر عبارات ناامیدی، غم، خشم و غیره استفاده می شود.


  • گاهی اوقات در نوشتن برای عدد صفر استفاده می شود

  • written abbreviation for the US state of Ohio used in addresses


    مخفف نوشته شده برای ایالت اوهایو ایالات متحده که در آدرس ها استفاده می شود


  • برای بیان انواع احساسات، مانند تعجب و لذت، اغلب به عنوان واکنش به چیزی که کسی گفته است استفاده می شود

  • Oh and don't forget to turn off the lights on your way out.


    آه، و فراموش نکنید که چراغ ها را هنگام خروج از خانه خاموش کنید.

  • She's worked there for oh around twelve years.


    او، اوه، حدود دوازده سال آنجا کار کرده است.

  • Oh be quiet!


    اوه، ساکت باش!

  • Oh what a great idea!


    اوه، چه ایده خوبی!

example - مثال
  • ‘I saw Ben yesterday.’ ‘Oh yes how is he?’


    من دیروز بن را دیدم. اوه بله، او چطور است؟

  • Oh dear! What's happened now?


    اوه عزیزم! الان چی شده؟

  • You can’t come tonight? Oh well see you next week then.


    امشب نمیتونی بیای؟ اوه خوب، هفته آینده می بینمت.

  • ‘Emma has a new job.’ ‘Oh, has she?’


    اما یک شغل جدید دارد. اوه، او؟

  • Oh how wonderful!


    اوه، چقدر عالی!

  • Oh no I've broken it!


    اوه نه، من آن را شکستم!

  • Oh Sue! Could you help me a moment?


    اوه، سو! میشه یه لحظه کمکم کنی

  • I've been in this job for oh about six years.


    من حدود شش سال است که در این کار هستم.

  • He's been married three times. Oh really? I didn't know that!


    او سه بار ازدواج کرده است. اوه، واقعا؟ من این را نمی دانستم!

  • I'm sorry I can't come to the party. Oh too bad!


    متأسفم که نمی توانم به مهمانی بیایم. اوه، خیلی بد!

  • Is that for me? Oh that's so sweet!


    آیا این برای من است؟ اوه، این خیلی شیرین است!

  • I'm sorry I forgot to call you. Oh don't worry.


    ببخشید یادم رفت با شما تماس بگیرم. اوه، نگران نباش.

  • Oh I've just thought of a problem.


    اوه، من فقط به یک مشکل فکر کردم.

  • Oh and don't forget to lock the back door.


    اوه، و فراموش نکنید که در پشتی را قفل کنید.

  • Oh dear what a mess!


    اوه عزیزم چه افتضاحی!

  • Oh no I left my umbrella behind!


    اوه نه، چترم را جا گذاشتم!


  • شماره تلفن من پنج، دو آه، هفت، شش، شش است.

  • Oh I didn’t know they were married.


    اوه، من نمی دانستم آنها ازدواج کرده اند.

  • Oh really?


    اوه، واقعا؟

synonyms - مترادف
  • zero


    صفر


  • هیچ چی

  • nil


    هیچ

  • nought


    زیلچ

  • zilch


    زیپ

  • zip


    cypherUK

  • naught


    cipherUS

  • cypherUK


    o

  • cipherUS


    تخم غاز

  • o


    نادا

  • aught


    zippo

  • goose egg


    حالا

  • nada


    nix

  • zippo


    چمباتمه زدن

  • nowt


    همه چمن

  • nix


    سوسیس نیست

  • diddly-squat


    فانی آدامز شیرین

  • sod all


    یک تخم غاز

  • not a sausage


    جای خالی

  • sweet Fanny Adams


    عشق

  • a goose egg


    zot

  • blank


    نه هیچ چیز


  • اصلا هیچی

  • zot


    هیچ یک


  • خالی


  • بوپکیس


  • هیچی

  • void


  • null


  • bupkis


  • nothingness


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

intimidating

لغت پیشنهادی

bears

لغت پیشنهادی

pronouncement