love
love - عشق
noun - اسم
UK :
US :
داشتن یک احساس شدید محبت به کسی، همراه با کشش جنسی
برای اهمیت دادن به کسی، به خصوص یکی از اعضای خانواده یا یک دوست صمیمی
چیزی را بسیار دوست داشتن یا از انجام کاری بسیار لذت می برد
احساس قوی وفاداری به کشور خود، یک موسسه و غیره داشته باشید
to like someone very much and care a lot about them – used especially about people in your family or someone who you are sexually attracted to
دوست داشتن کسی و اهمیت دادن زیادی به او - به ویژه در مورد افراد خانواده یا افرادی که از نظر جنسی به آنها علاقه دارید استفاده می شود.
کسی را بسیار دوست داشتن و تحسین کردن
احساس کنید که کسی را دوست دارید و می خواهید با او رابطه عاشقانه برقرار کنید
to love someone a lot and keep thinking about them in a way that seems silly because you do not know them very well
یکی را خیلی دوست داشته باشی و به او فکر کنی، به نحوی که احمقانه به نظر می رسد، زیرا او را به خوبی نمی شناسی
to love and be sexually attracted to someone you are not having a relationship with usually someone older
دوست داشتن و جذب شدن به کسی که با او رابطه ای ندارید، معمولاً شخصی مسن تر
کسی را بسیار دوست داشتن - برای تاکید استفاده می شود
کسی را خیلی دوست داشته باشید و به او توجه زیادی کنید
کسی را خیلی دوست داشته باشید، مخصوصاً یکی از اعضای خانواده بسیار جوانتر را، و با آنها بسیار مهربان رفتار کنید
احساس شدید توجه به کسی، به خصوص یکی از اعضای خانواده یا یک دوست نزدیک
احساس قوی دوست داشتن یک نفر همراه با کشش جنسی
کسی که برای او جذابیت عاشقانه و جنسی قوی احساس می کنید
احساس شدید لذت و لذتی که چیزی به شما می دهد
چیزی که به شما لذت و لذت زیادی می دهد
عبارتی به معنای بدون امتیاز که در بازی تنیس استفاده می شود
a feeling of liking someone very much and caring a lot about them – used about people in your family or someone you feel sexually attracted to
احساس دوست داشتن شخصی و اهمیت دادن زیاد به او - در مورد افراد خانواده شما یا کسی که احساس می کنید از نظر جنسی به او علاقه دارید استفاده می شود.
a gentle feeling of love which makes you want to be kind to someone and show them that you love them – used especially about friends and members of your family
یک احساس ملایم عشق که باعث می شود بخواهید با کسی مهربان باشید و به او نشان دهید که دوستش دارید - مخصوصاً در مورد دوستان و اعضای خانواده شما
very strong love for someone in which you want to give them a lot of attention and look after them – used especially about strong feelings of love for your wife husband children etc
عشق بسیار قوی به کسی که می خواهید به او توجه زیادی کنید و از او مراقبت کنید - مخصوصاً در مورد احساسات شدید عشق به همسر، شوهر، فرزندان و غیره استفاده می شود.
یک احساس قوی و هیجان انگیز از عشق به کسی که به شدت جذب او شده اید
a strong feeling of love for someone in which you cannot stop thinking about them and which seems silly because you do not know them very well
احساس شدید عشق به کسی، که در آن نمی توانید از فکر کردن به او دست بردارید، و احمقانه به نظر می رسد زیرا او را به خوبی نمی شناسید.
the feeling of loving someone and the nice things you do to show this – used about someone you are sexually attracted to
احساس دوست داشتن کسی و کارهای خوبی که برای نشان دادن آن انجام می دهید - در مورد کسی که از نظر جنسی به او علاقه دارید استفاده می شود
a very strong feeling of love and sexual attraction for someone such as a teacher or a famous person especially when there is no chance of you having a relationship with that person because you are much younger than them
احساس بسیار شدید عشق و کشش جنسی برای شخصی مانند یک معلم یا یک فرد مشهور، به خصوص زمانی که هیچ شانسی برای داشتن رابطه با آن شخص وجود ندارد زیرا شما بسیار جوانتر از او هستید.
to like another adult very much and be romantically and sexually attracted to them or to have strong feelings of liking a friend or person in your family
یکی دیگر از بزرگسالان را بسیار دوست داشته باشید و از نظر عاشقانه و جنسی به آنها علاقه داشته باشید، یا احساس شدید دوست داشتن یک دوست یا فردی در خانواده خود داشته باشید.
خیلی دوست داشتن چیزی
اغلب در درخواستها برای گفتن اینکه چیزی را خیلی دوست دارید استفاده میشود
the feeling of liking another adult very much and being romantically and sexually attracted to them or strong feelings of liking a friend or person in your family
احساس دوست داشتن یک بزرگسال دیگر و علاقه عاشقانه و جنسی به آنها، یا احساس شدید دوست داشتن یک دوست یا فردی در خانواده
فردی که دوستش دارید و احساس می کنید به او علاقه دارید
به عنوان یک شکل دوستانه از آدرس استفاده می شود
او عشق و احترام بسیاری از مردم را به دست آورده است.
عشق بی قید و شرط مادر به فرزندانش
عشق به کشورت
من مطمئن هستم که عشق واقعی را خواهید یافت.
We're in love!
ما عاشقیم!
They're madly in love.
آنها دیوانه وار عاشق شده اند.
او بارها در عشق بوده و از عشق خارج شده است.
او عاشق او بود.
آنها عاشق یکدیگر شدند.
هیچ کس دیگری در زندگی او وجود نداشت. او به سادگی از عشق او افتاد.
آنها در نهایت عشق خود را به یکدیگر ابراز کردند.
این عشق در نگاه اول بود (= در اولین ملاقات مجذوب یکدیگر شدند).
حکایت عشق نافرجام (= عشقی است که بر نمی گردد).
romantic/undying/passionate love
عشق عاشقانه / بی مرگ / پرشور
یک آهنگ/داستان عاشقانه
آنها در عشق به یادگیری مشترک بودند.
عشق او به باغش
او عاشق کارش است.
من عاشق خونه شدم
مراقب خودت باش عزیزم.
او عشق زندگی من بود (= شخصی که بیشتر دوستش داشتم).
من بیشتر ورزش ها را دوست دارم اما تنیس عشق اول من است.
میتونم کمکت کنم عزیزم؟
40–love!
40-عشق!
او برنده ست اول شش عشق/شش بازی برای عشق شد.
همه آنها داوطلب هستند و به عشق آن کار می کنند.
به عشق خدا بگو چی گفت!
وقتی مریم را دیدی عشق مرا به او هدیه کن.
Bob sends his love.
باب عشقش را می فرستد.
او سر به سر عاشق رئیسش شده است.
نوشتن کتاب کار عشقی بود.
affection
محبت
adoration
پرستش
devotion
تعلق خاطر
پسندیدن
attachment
پیوست
دوستی
intimacy
صمیمیت
توجه
amity
رفاقت
amour
عشق
appreciation
قدردانی
هیجانی
احساس
fondness
علاقه
idolatry
بت پرستی
inclination
تمایل
درگیری
شور
لذت بردن
relish
طعم
لطافت
tenderness
تحسین
adulation
وفاداری
allegiance
ardourUK
ardourUK
ardorUS
ardorUS
مورد
گرامی داشتن
cherishing
خرد کردن
crush
لذت بسیار
delight
فداکاری
devotedness
resentment
رنجش
scorn
تمسخر
malevolence
بدخواهی
malignity
بی توجهی
neglect
اعتراض
objection
نفرت
repugnance
دافعه
repulsion
تنفر شدید
revulsion
آناتما
anathema
بی تفاوتی
apathy
بیزاری
aversion
زحمت
حشره دار
bugbear
شکایت
grievance
گریه کردن
gripe
خصومت
تحریک کننده
irritant
مزاحمت
nuisance
اودیوم
odium
انتقام گرفتن
revenge
مشکل
زهر
venom
بی وفایی
disloyalty
سرمازدگی
frost
ناسپاسی
ingratitude
نگاه زننده
nasty look
هیچ عشقی گم نشد
نفرت انگیز بودن
obnoxiousness
توهین آمیز بودن
offensiveness
منفور
pariah