mom

base info - اطلاعات اولیه

mom - مادر

noun - اسم

/mɑːm/

UK :

/mɒm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mom] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Where's my mom?


    مامانم کجاست؟


  • مامان و بابا

  • Are you listening, Mom?


    گوش میدی مامان؟

  • I miss my mom and dad a lot.


    دلم برای مامان و بابام خیلی تنگ شده

  • Aw, Mom why can't I go?


    اوه مامان چرا نمیتونم برم

  • All the moms were waiting in the schoolyard.


    همه مامان ها در حیاط مدرسه منتظر بودند.

  • She loves being a mom.


    او عاشق مادر شدن است.

  • Can I borrow the car Mom?


    میتونم ماشین رو قرض بگیرم مامان؟

synonyms - مترادف

  • مادر

  • mumUK


    mumUK

  • ma


    مامان

  • mammy


    مهم است

  • mater


    مومیایی

  • mamma


    مادرسالار

  • mama


    والدین

  • mommy


    مادر بزرگ

  • mumsy


    بانوی پیر

  • matriarch


    بچه دار


  • پیرزن


  • اما

  • matron


    پیر عزیز


  • مادر خوانده

  • child-bearer


    خانواده های مادری

  • mummy


    والدین زن

  • momma


    اجداد

  • mam


    ماتا


  • مادر جایگزین

  • amma


    مامی


  • مادر بیولوژیکی

  • stepmother


  • materfamilias



  • progenitress


  • Mata


  • progenitrix


  • adoptive mother


  • surrogate mother


  • mammie



antonyms - متضاد
  • garrulous


    پرحرف

  • communicative


    ارتباطی

  • talkative


    محاوره ای

  • chatty


    پر حرف

  • conversational


    دهان

  • loquacious


    چند زبانی

  • talky


    چند وجهی

  • mouthy


    فراگیر

  • multiloquent


    بلبله

  • multiloquous


    غم انگیز

  • voluble


    گبی

  • blabby


    غرغر کردن

  • bombastic


    پچ پچ کردن

  • gabby


    شایعه پراکنی

  • verbose


    فحش دادن

  • babbling


    گپ زدن

  • chattering


    موتور دهن دار

  • gossipy


    تمرین کردن

  • blathering


    وراج

  • chattery


    آینده

  • gossiping


    سلیس و چرب زبان

  • motormouthed


    گوبی

  • prating


    موتورموت

  • blabbermouth


    جست و خیز کردن

  • forthcoming


    پراکنده

  • glib


    پرخاشگری

  • gobby


  • motormouth


  • prattling


  • effusive


  • jabbering


لغت پیشنهادی

alleging

لغت پیشنهادی

deal

لغت پیشنهادی

smarts