respondent

base info - اطلاعات اولیه

respondent - پاسخ دهنده

noun - اسم

/rɪˈspɑːndənt/

UK :

/rɪˈspɒndənt/

US :

family - خانواده
response
واکنش
responsiveness
پاسخگویی
responsive
پاسخگو
unresponsive
بی پاسخ
respond
پاسخ دادن
responsively
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [respondent] در گوگل
description - توضیح
  • someone who answers questions, especially in a survey


    کسی که به سوالات پاسخ می دهد، به خصوص در یک نظرسنجی


  • کسی که باید از پرونده خود در دادگاه حقوقی دفاع کند، به ویژه در پرونده طلاق

  • someone who replies to an advertisement or set of questions


    کسی که به یک آگهی یا مجموعه ای از سوالات پاسخ می دهد


  • کسی که در یک پرونده قانونی از خود دفاع می کند


  • شخصی که به درخواست اطلاعات پاسخ می دهد


  • در دعوای قضایی، شخصی که علیه او دادخواست (= نامه رسمی به دادگاه برای درخواست اقدامی خاص) انجام می شود، به ویژه در پرونده طلاق.


  • کسی که به یک سوال یا پیشنهاد پاسخ می دهد

  • In the legal system a responent is the person against whom a case is brought.


    در نظام حقوقی خوانده به شخصی گفته می شود که علیه او شکایت می شود.

  • a person who answers questions about a product or service


    شخصی که به سؤالات مربوط به یک محصول یا خدمات پاسخ می دهد


  • شخصی که در یک پرونده حقوقی به چیزی متهم می شود

  • Only 17. 3 percent of 420 respondents reported that a long vacation recharges them.


    تنها 17.3 درصد از 420 پاسخ دهنده گزارش دادند که یک تعطیلات طولانی مدت آنها را شارژ می کند.

  • The application must be served on all respondents at least three days before the first directions appointment or hearing.


    درخواست باید حداقل سه روز قبل از اولین قرار ملاقات یا جلسه به همه پاسخ دهندگان ارائه شود.

  • In July, 16 % of respondents said lack of skilled labour was likely to limit output.


    در ماه جولای، 16 درصد از پاسخ دهندگان گفتند که کمبود نیروی کار ماهر احتمالاً تولید را محدود می کند.

  • About 30% of respondents were under 21,36% were 21-30, and 34% over 30; 52% were female.


    حدود 30% از پاسخ دهندگان زیر 21.36% 21-30 و 34% بالای 30 سال بودند. 52 درصد زن بودند.

  • This research builds on an earlier survey based on a postal questionnaire by following up some of the respondents to the questionnaire.


    این تحقیق بر اساس یک نظرسنجی قبلی مبتنی بر پرسشنامه پستی با پیگیری برخی از پاسخ دهندگان به پرسشنامه است.

  • In replying to this question the respondents were not directed in any way to select political characteristics.


    پاسخ دهندگان در پاسخ به این سوال به هیچ وجه به انتخاب ویژگی های سیاسی هدایت نشده اند.

  • In each country a sample of about one thousand respondents was interviewed regarding many aspects of their individual political beliefs and actions.


    در هر کشور با یک نمونه حدود یک هزار نفر از پاسخ‌دهندگان در مورد بسیاری از جنبه‌های اعتقادات و اعمال سیاسی فردی آنها مصاحبه شد.

example - مثال
  • 60 per cent of the respondents agreed with the suggestion.


    60 درصد از پاسخ دهندگان با این پیشنهاد موافق بودند.

  • In a recent opinion poll a majority of respondents were against nuclear weapons.


    در یک نظرسنجی اخیر، اکثریت پاسخ دهندگان مخالف تسلیحات هسته ای بودند.

  • She divorced the respondent on the grounds of unreasonable behaviour.


    او متهم را به دلیل رفتار غیرمنطقی طلاق داد.

  • Most respondents in the survey voiced an unfavorable attitude toward the policy.


    اکثر پاسخ دهندگان در نظرسنجی نگرش نامطلوبی نسبت به این سیاست ابراز کردند.

  • Respondents rated the company as creative smart and technically able.


    پاسخ دهندگان این شرکت را خلاق، باهوش و توانمند ارزیابی کردند.

  • The court's general policy is to impose costs on the respondent.


    سیاست کلی دادگاه تحمیل هزینه به خوانده می باشد.

synonyms - مترادف
  • accused


    متهم


  • مدافع

  • appellant


    تجدیدنظرخواه

  • litigant


    طرف دعوا


  • زندانی

  • plaintiff


    شاکی


  • مشکوک

  • offender


    مجرم

  • culprit


    مقصر

  • perpetrator


    مرتکب

  • suspected person


    فرد مشکوک

  • petitioner


    درخواست کننده

antonyms - متضاد
  • plaintiff


    شاکی

  • accuser


    متهم کننده

  • claimant


    مدعی


  • دادستان

لغت پیشنهادی

solutions

لغت پیشنهادی

arriving

لغت پیشنهادی

psychic