prisoner

base info - اطلاعات اولیه

prisoner - زندانی

noun - اسم

/ˈprɪznər/

UK :

/ˈprɪznə(r)/

US :

family - خانواده
prison
زندان
imprisonment
زندانی کردن
imprison
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [prisoner] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The number of prisoners serving life sentences has fallen.


    تعداد زندانیان حبس ابد کاهش یافته است.

  • They called for the prisoners to be released.


    آنها خواستار آزادی زندانیان شدند.

  • They are demanding the release of all political prisoners.


    آنها خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی هستند.

  • international minimum standards for the treatment of prisoners


    حداقل استانداردهای بین المللی برای رفتار با زندانیان

  • He was taken prisoner by rebel soldiers.


    او توسط سربازان شورشی به اسارت درآمد.

  • They are holding her prisoner and demanding a large ransom.


    آنها او را زندانی می کنند و باج زیادی می خواهند.

  • For three days they kept him a prisoner.


    سه روز او را زندانی کردند.

  • She is afraid to go out and has become a virtual prisoner in her own home.


    او از بیرون رفتن می ترسد و در خانه خودش زندانی مجازی شده است.

  • He was a prisoner of his own ignorance.


    او اسیر جهل خودش بود.

  • Over 2 million prisoners are currently incarcerated in the US.


    در حال حاضر بیش از 2 میلیون زندانی در ایالات متحده زندانی هستند.

  • They were allowed only limited contact with their fellow prisoners.


    آنها فقط مجاز به تماس محدود با سایر زندانیان خود بودند.

  • They had captured over 100 prisoners.


    آنها بیش از 100 زندانی را اسیر کرده بودند.

  • They were kept prisoner for eight months in a tiny flat.


    آنها به مدت هشت ماه در یک آپارتمان کوچک زندانی بودند.

  • Prisoners climbed onto the prison roof to protest the conditions inside the prison.


    زندانیان در اعتراض به شرایط داخل زندان به پشت بام زندان رفتند.

  • Of 10,000 troops, 7,000 were killed, wounded, or taken prisoner.


    از 10000 سرباز، 7000 نفر کشته، زخمی یا اسیر شدند.

  • The pilot and several passengers were held prisoner by the gunmen for 57 hours.


    خلبان و چند مسافر به مدت 57 ساعت در اسارت افراد مسلح بودند.

  • Two security guards were held/taken prisoner during the robbery.


    در جریان این سرقت، دو نفر از ماموران امنیتی بازداشت شدند/به اسارت درآمدند.

synonyms - مترادف
  • convict


    محکوم

  • con


    باهم

  • gaolbirdUK


    gaolbirdUK

  • jailbirdUS


    jailbirdUS

  • lag


    تاخیر

  • inmate


    زندانی

  • trusty


    قابل اعتماد

  • lifer


    محکوم ابد

  • yardbird


    حیاط پرنده

  • transport


    حمل و نقل

  • culprit


    مقصر

  • loser


    بازنده

  • recidivist


    تکرار جرم


  • سخت است

  • old lag


    تاخیر قدیمی

  • kidnap victim


    قربانی آدم ربایی


  • زندانی سیاسی


  • عضو باند زنجیره ای

  • prisoner of conscience


    زندانی عقیدتی

  • felon


    جنایتکار

  • detainee


    بازداشتی


  • جنایی

  • captive


    اسیر

  • offender


    مجرم

  • malefactor


    بدخواه

  • internee


    داخلی

  • ticket-of-leave man


    مرد بلیط مرخصی

  • lawbreaker


    قانون شکن

  • villain


    شرور

  • crook


    خم کردن

  • lighty


    سبک

antonyms - متضاد
  • captor


    اسیر کننده

  • detainer


    بازداشت کننده

  • gaolerUK


    gaolerUK

  • jailerUS


    زندانبان آمریکا

  • keeper


    نگهبان

  • incarcerator


    زندانی کننده

  • custodian


    متولی

  • imprisoner


    زندانی

  • capturer


    محدود کننده

  • confiner


    بردگی

  • enslaver


لغت پیشنهادی

loo

لغت پیشنهادی

shrine

لغت پیشنهادی

alias