begin

base info - اطلاعات اولیه

begin - شروع

verb - فعل

/bɪˈɡɪn/

UK :

/bɪˈɡɪn/

US :

family - خانواده
beginner
مبتدی
beginning
شروع
google image
نتیجه جستجوی لغت [begin] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Shall I begin?


    شروع کنم؟

  • Let's begin at page 9.


    بیایید از صفحه 9 شروع کنیم.

  • I'd like to begin with a simple question.


    من می خواهم با یک سوال ساده شروع کنم.

  • She began by thanking us all for coming.


    او با تشکر از حضور همه ما شروع کرد.

  • We began work on the project in May.


    ما کار روی این پروژه را در اردیبهشت ماه آغاز کردیم.

  • I began (= started reading) this novel last month and I still haven't finished it.


    من ماه گذشته این رمان را شروع کردم (= شروع به خواندن کردم) و هنوز آن را تمام نکرده ام.

  • He always begins his lessons with a warm-up exercise.


    او همیشه درس های خود را با یک تمرین گرم کردن شروع می کند.

  • I began piano lessons at the age of six.


    از سن شش سالگی آموزش پیانو را شروع کردم.

  • She began her speech by praising her opponent.


    او سخنان خود را با تمجید از حریف خود آغاز کرد.

  • He began his political career as a student (= when he was a student).


    او فعالیت سیاسی خود را از دوران دانشجویی (= زمانی که طلبه بود) آغاز کرد.

  • I began to feel dizzy.


    شروع به سرگیجه کردم.

  • Leaves are just beginning to appear.


    برگها تازه شروع به ظاهر شدن کرده اند.

  • We have already begun to address the problem.


    ما قبلاً شروع به رسیدگی به این مشکل کرده ایم.

  • I was beginning to think you'd never come.


    داشتم به این فکر می کردم که تو هرگز نمی آیی.

  • Everyone began talking at once.


    همه به یکباره شروع به صحبت کردند.

  • We began working on the project in May.


    کنسرت کی شروع میشه؟

  • When does the concert begin?


    قرار است کار بر روی پل جدید در ماه سپتامبر آغاز شود.

  • Work on the new bridge is due to begin in September.


    سخنرانی ساعت 8 شب شروع می شود.

  • The lecture begins at 8pm.


    شب خوب شروع شد.

  • The evening began well.


    اروپا به کجا ختم می شود و آسیا از کجا شروع می شود؟

  • Where does Europe end and Asia begin?


    قبل از کلماتی که با مصوت شروع می شوند از an استفاده کنید.

  • Use ‘an’ before words beginning with a vowel.


    «من به کشوری در آسیا فکر می کنم.» «با چه چیزی شروع می شود (= حرف اول چیست)؟»

  • ‘I'm thinking of a country in Asia.’ ‘What does it begin with (= what is the first letter)?’


    هر فصل با یک نقل قول شروع می شود.

  • Each chapter begins with a quotation.


    مسیر از دهکده لیوینگستون شروع می شود.

  • The path begins at Livingston village.


    داستان از جزیره کورفو شروع می شود.

  • The story begins on the island of Corfu.


    این مدرسه در سال 1920 با تنها ده دانش آموز شروع به کار کرد.

  • The school began in 1920, with only ten pupils.


    او مجله جدیدی را در زمینه معماری پس از جنگ آغاز کرد.

  • He began a new magazine on post-war architecture.


    او قبل از شروع به کارگردانی فیلم، به عنوان بازیگر شروع کرد.

  • He began as an actor before starting to direct films.


    آنچه که به عنوان یک درگیری جزئی آغاز شد به یک شورش تمام عیار تبدیل شد.

  • What began as a minor scuffle turned into a full-scale riot.


    او شروع کرد: «خانم‌ها و آقایان، به تالار شهر خوش آمدید.»

  • ‘Ladies and gentlemen,’ he began, ‘welcome to the Town Hall.’


synonyms - مترادف

  • شروع کنید

  • commence


    آغاز شود

  • undertake


    بعهده گرفتن

  • initiate


    آغازکردن

  • tackle


    برخورد با

  • inaugurate


    افتتاح

  • instigate


    تحریک کردن

  • institute


    موسسه

  • effectuate


    مؤثر کردن

  • trigger


    ماشه


  • سریع


  • ايجاد كردن

  • elicit


    برانگیختن

  • induce


    وادار کردن

  • precipitate


    رسوب می کند

  • kickoff


    شروع


  • شروع کردن

  • kick-start


    شروع ضربه


  • تولید کردن


  • استارت آپ

  • invoke


    استناد کردن


  • شروع کن


  • پاره کردن

  • embark on


    سوار شدن


  • شروع به


  • برداشتن


  • پرش به داخل


  • راه اندازی به


  • با ... ادامه دهید



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

bundled

لغت پیشنهادی

attenuating

لغت پیشنهادی

guidebook