wrap
wrap - بسته بندی کردن
verb - فعل
UK :
US :
گذاشتن کاغذ یا پارچه روی چیزی که آن را بپوشاند
اگر دست ها، پاها یا انگشتان خود را دور چیزی بپیچید، از آنها برای نگه داشتن آن استفاده می کنید
یک تکه پارچه ضخیم که یک زن به دور شانه های خود می بندد
نوعی پلاستیک شفاف نازک که برای پوشاندن مواد غذایی استفاده می شود
نوعی ساندویچ که با نان نازک درست میشود و دور گوشت، سبزیجات و غیره میپیچند
پایان یک روز فیلمبرداری
پوشاندن یا احاطه کردن چیزی با کاغذ، پارچه یا مواد دیگر
پوشاندن یک تکه ماده برای محافظت از کسی
یک ساندویچ درست شده با یک تکه نان بسیار نازک که دور یک فیلینگ تا می شود
موادی که برای پوشاندن یا محافظت از اشیاء استفاده می شود
a piece of paper folded to make a small envelope, used for carrying something such as a drug in the form of a powder
یک تکه کاغذ که برای ساختن یک پاکت کوچک تا شده و برای حمل چیزی مانند دارو به شکل پودر استفاده می شود.
یک تکه لباس گشاد که به دور بدن بسته می شود
یک تکه پارچه بلند که زن برای گرم نگه داشتن یا برای تزئین به دور شانه های خود می بندد
used to describe a piece of clothing in which one part is pulled over so that it partly covers another part when the clothing is fastened around the body
برای توصیف لباسی استفاده می شود که در آن یک قسمت آن کشیده می شود به طوری که وقتی لباس به دور بدن بسته می شود قسمتی دیگر را می پوشاند.
پوشاندن چیزی یا کسی با کاغذ، پارچه یا مواد دیگر
اگر انگشتان یا بازوهای خود را دور چیزی بپیچید، آن را محکم نگه دارید
a piece of clothing that a person esp. a woman wears around the shoulders to keep warm or as a stylish addition to a suit coat etc.
یک تکه لباس که یک شخص، به ویژه. یک زن، دور شانه ها را می پوشد تا گرم بماند یا به عنوان یک افزودنی شیک به کت و شلوار، کت و غیره.
لفاف ماده ای است که برای پوشاندن یا محافظت از چیزی مانند غذا استفاده می شود
قرار دادن کاغذ، پارچه یا مواد دیگر در اطراف چیزی
کاغذ، پارچه یا مواد دیگری که برای پوشاندن چیزی استفاده می شود
مخفی نگه داشتن چیزی یا مخفی ماندن
چیزی را که مخفیانه به دیگران یا عموم مردم می شناسند
هنک می گوید قدم های ما دور یک تیر تلفن در دو بلوک پایین ساحل پیچیده شده است.
او اینجا بود، در کمد قفل شده بود و در یک سفره پیچیده بود.
So he presents his plan in fragments, and he wraps it in warm rhetoric aimed at pleasing moderate Democrats and independents.
بنابراین او طرح خود را تکه تکه ارائه میکند و آن را با لفاظیهای گرم با هدف خشنود کردن دموکراتهای میانهرو و مستقلها میپیچد.
ترنت آن را جمع کرد و قبل از اینکه به جلو برود تا بازوی طوفان را بالا ببرد، آن را با گره هایی به بوم پیچید.
And so with her emotions wrapped up safely in a package of anger Lisa proceeded to face the coming fortnight.
و به این ترتیب، در حالی که احساساتش به سلامت در بسته ای از خشم پیچیده شده بود، لیزا با دو هفته آینده روبرو شد.
It is modern technology all wrapped up without the cable to trip over and the restriction of power point locations.
این یک فناوری مدرن است که همه آن بدون اتصال کابل و محدودیت مکان های نقطه برق پیچیده شده است.
او شب را صرف بستن هدایای کریسمس کرد.
individually wrapped chocolates
شکلات های بسته بندی شده جداگانه
هر سیب در کاغذ پیچیده شده بود.
پنیر بریده شده و در پلاستیک پیچیده می شود.
ماهی و چیپس در روزنامه پیچیده شده است
قبل از پختن گوشت را در فویل بپیچید.
بچه را در پتو پیچیدم.
حوله ای به او پرت کرد. خودت را در آن بپیچ.
خودش را در یک شال بلند پیچید.
یه پتو دور بچه پیچیدم.
روسری دور گردنش پیچیده بود.
پرستار بانداژی را محکم دور مچ پایم پیچید.
دستانش دور کمرش حلقه شده بود.
دستانش را محکم دور کمرش حلقه کرد.
دستانش را دور گردنم حلقه کرد و سعی کرد خفه ام کند.
حوله ای دور سرش پیچیده است.
چگونه می توانم متن را در اطراف بپیچم؟
اگر متن برای تناسب با صفحه بیش از حد طولانی باشد، دور میپیچد.
They are completely wrapped up in their children.
آنها کاملاً در فرزندان خود غرق شده اند.
او آنقدر درگیر کارش بود که متوجه نشد چقدر دیر شده است.
او همیشه توانسته والدینش را دور انگشت کوچکش بپیچد.
هیپ هاپ و رپ در جدول رکوردها غالب شده اند.
معلمان عادت داشتند با خط کش به دانش آموزان بد رفتاری رپ بزنند.
ما همیشه هدایا را می پیچیم و در شب کریسمس زیر درخت می گذاریم.
روی خمیر را با پلاستیک بپوشانید و در یخچال بگذارید.
کریستین را در یکی از پتوها پیچیده بودند.
او کودک را با احتیاط در پتو پیچید.
هدیه را پیچید و با روبان بست.
مرغ را در فویل بپیچید و به مدت دو ساعت بپزید.
او بچه را در پتو پیچید.
حوله ای دور شانه هایش پیچید.
envelop
پوشاندن
swathe
تاب دادن
enfold
در بر گرفتن
shroud
کفن
enclose
محصور کردن
پوشش
veil
حجاب
enshroud
شامل بودن
encompass
پذیرفتن
پیچیدن
enwrap
در برگرفتن
enswathe
پیله
cocoon
مانتو
mantle
برجسته کردن
embosom
نزدیک
inclose
شنل
cloak
منبت کار کردن
embower
قنداق کردن
swaddle
احاطه
غلاف
encase
سینه
sheathe
بستن
bosom
بوور
طواف کردن
bower
سرمایه گذاری
circumfuse
درگیر کردن
دامان
تا کردن
بانداژ
fold
bandage
disclose
فاش کردن
باز کن
نوار
uncover
برملا کردن
unfold
گشودن
unwind
باز کردن از پیچ
disperse
پراکنده کردن
رایگان
چشم پوشی
شل
loosen
شل کردن
رهایی
آشکار ساختن
straighten
راست کردن
untie
باز کردن
lay bare
برهنه دراز بکش
رها کردن
رها کن
در معرض گذاشتن
unwrap
برهنه
حذف کردن
ungird
باز کردن سیم پیچ
bare
نقاب برداری
exclude
unroll
uncoil
unravel
unloose
unmask
divulge