nurse

base info - اطلاعات اولیه

nurse - پرستار

noun - اسم

/nɜːrs/

UK :

/nɜːs/

US :

family - خانواده
nursery
مهد کودک
nursing
پرستاری
nurse
پرستار
google image
نتیجه جستجوی لغت [nurse] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a registered nurse


    یک پرستار ثبت نام شده

  • a qualified/trained nurse


    یک پرستار واجد شرایط / آموزش دیده

  • She trained as a nurse in Korea.


    او به عنوان پرستار در کره آموزش دید.

  • student nurses


    دانشجو پرستاران


  • یک پرستار مرد

  • a dental nurse (= one who helps a dentist)


    یک پرستار دندانپزشکی (= کسی که به دندانپزشک کمک می کند)

  • a psychiatric nurse (= one who works in a hospital for people with mental illnesses)


    یک پرستار روانپزشکی (= کسی که در بیمارستانی برای افراد مبتلا به بیماری های روانی کار می کند)

  • a team of doctors and nurses


    تیمی از پزشکان و پرستاران

  • a nurses' station (= an office for nurses in a hospital)


    ایستگاه پرستاری (= دفتری برای پرستاران در بیمارستان)

  • Nurse Bennett


    پرستار بنت

  • Nurse come quickly!


    پرستار، سریع بیا!

  • I work as a nurse in a busy hospital.


    من به عنوان پرستار در یک بیمارستان شلوغ کار می کنم.

  • The country faces a growing shortage of nurses.


    این کشور با کمبود فزاینده پرستار مواجه است.

  • The school nurse provides excellent first aid.


    پرستار مدرسه کمک های اولیه عالی را ارائه می دهد.

  • She led them to a nurses' station and consulted with the sister


    او آنها را به ایستگاه پرستاری برد و با خواهرش مشورت کرد

  • He went to the South Bank University to become a qualified nurse.


    او برای تبدیل شدن به یک پرستار واجد شرایط به دانشگاه بانک جنوبی رفت.

  • My daughter prefers to see a woman doctor.


    دخترم ترجیح می دهد به پزشک خانم مراجعه کند.

  • They have a male nanny for their kids.


    آنها برای بچه هایشان یک پرستار بچه دارند.

  • a female racing driver


    یک راننده مسابقه زن

  • Everyone needs to feel he is loved.


    همه باید احساس کنند که دوستش دارند.

  • Does everybody know what they want?


    آیا همه می دانند که چه می خواهند؟

  • Somebody’s left their coat here.


    یکی کتش را اینجا جا گذاشته است.

  • I hope nobody’s forgotten to bring their passport with them.


    امیدوارم کسی فراموش نکرده باشد که پاسپورت خود را همراه داشته باشد.

  • When a guest arrives, they check in and we show them to their room.


    وقتی مهمان می آید، آنها را چک می کنند و ما آنها را به اتاقشان نشان می دهیم.

  • Everyone knows what’s best for him- or herself.


    همه می دانند که چه چیزی برای خودش بهتر است.

  • If in doubt ask your doctor. He/​she can give you more information.


    اگر شک دارید، از پزشک خود بپرسید. او می تواند اطلاعات بیشتری به شما بدهد.

  • A baby cries when he or she is tired


    نوزاد وقتی خسته است گریه می کند

  • Babies cry when they are tired.


    نوزادان وقتی خسته هستند گریه می کنند.

  • I want to share with you that I am trans, and my pronouns are ‘they’ and ‘them’.


    می خواهم با شما به اشتراک بگذارم که من ترنس هستم و ضمایر من آنها و آنها هستند.

  • He worked as a nurse in a psychiatric hospital.


    او به عنوان پرستار در یک بیمارستان روانی کار می کرد.

  • Nurse Millard will be with you shortly.


    پرستار میلارد به زودی با شما خواهد بود.

synonyms - مترادف
  • caregiver


    مراقب

  • medic


    پزشکی

  • therapist


    درمانگر

  • attendant


    خدمتکار

  • carer


    پرستار

  • nursey


    فرشته

  • angel


    سرایدار

  • caretaker


    پرستار ثبت نام شده

  • registered nurse


    پزشک پرستار

  • nurse practitioner


    پرستار عملی


  • فلورانس نایتینگل

  • Florence Nightingale


    آب نبات نواری

  • candy-striper


    RN

  • RN


    دستیار بهداشت و درمان

  • healthcare assistant


    کارمند بهداشت و درمان

  • healthcare worker


    خانم با چراغ

  • lady with the lamp


    پرستار کمکی

  • auxiliary nurse


    کمک پرستار

  • nursing assistant


    دستیار مراقبت


  • دستیار مراقبت های بهداشتی


  • فرشته رحمت

  • angel of mercy


    دستیار بهداشت در منزل


  • LPN

  • LPN


    مراقب مراقبت شخصی

  • personal care attendant


    دستیار مراقبت از جامعه


  • HHA

  • HHA


    پرستار عملی دارای مجوز

  • licensed practical nurse


    دستیار مراقبت در منزل


  • مراقب خانه

  • home carer


    پرستار عمومی ثبت نام شده

  • registered general nurse


antonyms - متضاد

  • سو استفاده کردن

  • discourage


    دلسرد کردن

  • frustrate


    ناامید کردن

  • hinder


    مانع شود

  • ill-treat


    بدرفتاری

  • ill-use


    سوء استفاده

  • inhibit


    مهار کند

  • maltreat


    دستگیره

  • manhandle


    سوء مدیریت

  • mishandle


    سوء استفاده - بدرفتاری

  • mistreat


    مسدود کردن

  • misuse


    دست کشیدن


  • محکوم کردن

  • cease


    از بین رفتن

  • condemn


    بی توجهی


  • مکث

  • disregard


    صدمه

  • halt


    چشم پوشی


  • مانع


  • زخمی کردن

  • impede


    رد کردن

  • injure


    گرسنگی

  • neglect


    متوقف کردن

  • obstruct


    گردن کلفت


  • brutaliseUK

  • starve


    brutalizeUS


  • harm


  • bully


  • brutaliseUK


  • brutalizeUS


لغت پیشنهادی

shrouded

لغت پیشنهادی

desktop

لغت پیشنهادی

reprehensible