launch
launch - راه اندازی
verb - فعل
UK :
US :
شروع کردن چیزی، معمولاً چیزی بزرگ یا مهم
برای اولین بار یک محصول جدید، کتاب و غیره را برای فروش در دسترس قرار دهید
قرار دادن قایق یا کشتی در آب
برای فرستادن سلاح یا فضاپیما به آسمان یا فضا
برای شروع یک برنامه کامپیوتری
هنگامی که یک محصول جدید، کتاب و غیره در دسترس یا شناخته شده است
یک قایق بزرگ با موتور
هنگامی که یک سلاح یا فضاپیما به آسمان یا به فضا فرستاده می شود
برای نمایش یا در دسترس قرار دادن یک محصول جدید برای فروش برای اولین بار
برای راه اندازی یک شرکت جدید
برای شروع یک فعالیت یا حرفه جدید، معمولاً پس از برنامه ریزی دقیق آن
اگر یک شرکت پیشنهادی برای دیگری ارائه کند، پیشنهاد خرید آن را ارائه می دهد
مناسبتی که در آن یک محصول جدید برای اولین بار نمایش داده می شود یا برای فروش یا استفاده در دسترس قرار می گیرد
شروع یک فعالیت یا طرح جدید
رویدادی برای جشن گرفتن یا معرفی چیزی جدید
موقعیتی که یک کشتی در آب قرار می گیرد یا یک فضاپیما برای اولین بار به فضا فرستاده می شود
a boat that has an engine and carries passengers for short distances, especially on a lake or a river or from the land to a larger boat
قایقی که موتور دارد و مسافران را برای مسافت های کوتاه به خصوص در دریاچه یا رودخانه یا از خشکی به قایق بزرگتر می برد.
برای شروع کاری مانند یک طرح یا معرفی چیز جدیدی مانند یک محصول
برای فرستادن چیزی مانند یک کشتی جدید به داخل آب یا یک فضاپیما به فضا
برای پریدن با قدرت زیاد
برای فرستادن چیزی، به ویژه وسیله نقلیه به فضا یا کشتی روی آب
برای شروع یا معرفی یک طرح یا محصول جدید
یک قایق موتوری بزرگ، باز یا نیمه بسته
معرفی یک طرح یا محصول جدید
عمل فرستادن چیزی به بیرون، به ویژه وسیله نقلیه به فضا یا کشتی روی آب
معرفی یک محصول یا خدمات جدید برای فروش به عموم
شروع یک چیز جدید، مانند یک طرح، کسب و کار یا شغل
برای شروع کاری جدید مانند یک طرح یا کسب و کار
برای معرفی یک محصول یا خدمات جدید برای فروش
برای شروع یک کار جدید، شروع کار در یک صنعت جدید یا شروع بخشی جدید از زندگی کاری خود
Wysling کمپینی را برای جمع آوری 7000 دلار برای بازسازی این بنای تاریخی راه اندازی کرده است.
دولت اخیراً یک کمپین ملی ایمنی راه ها را راه اندازی کرده است.
Police have launched an investigation into the incident.
پلیس تحقیقات در مورد این حادثه را آغاز کرده است.
برای راه اندازی درخواست تجدید نظر/ابتکار
نیروهای دولتی حملاتی را علیه شبه نظامیان در شمال کشور آغاز کردند.
برای انجام حمله/حمله هوایی
این شرکت قصد دارد این سرویس را همزمان با جام جهانی تابستان امسال راه اندازی کند.
وب سایت به روز شده به طور رسمی در کنفرانس ماه آوریل راه اندازی خواهد شد.
سری جدید در ماه جولای عرضه می شود.
نیروی دریایی امروز یک ناو جنگی جدید را به آب انداخته است.
The lifeboat was launched immediately.
قایق نجات بلافاصله به آب انداخته شد.
برای پرتاب موشک/موشک
The satellite was successfully launched into orbit earlier this month.
این ماهواره در اوایل ماه جاری با موفقیت به مدار زمین پرتاب شد.
او حمله ای گزنده به مدیریت ارشد انجام داد.
ساکنان اعتراضات خود را در اعتراض به توسعه پیشنهادی آغاز کرده اند.
بدون اخطار خودش را به سمت من پرتاب کرد.
او با یک آلبوم درخشان خود را وارد دنیای راک کرد.
می توانید برنامه ها و اسناد را از صفحه کلید خود راه اندازی کنید.
این سریعترین راه برای راه اندازی یک برنامه نیست.
من از سرعت راه اندازی برنامه تحت تأثیر قرار گرفتم.
مشاهیر تلویزیون به راه اندازی کمپین مبارزه با مواد مخدر کمک کردند.
این درخواست به طور رسمی ماه گذشته آغاز شد.
یک شرکت آلمانی پیشنهاد خرید این شرکت را آغاز کرد.
یک حمله گسترده در بهار 1918 آغاز شد.
نیروهای دشمن به شهرک حمله کردند.
پلیس تحقیقات درباره قتل را آغاز کرده است.
دوشس کورنوال، رئیس این موسسه خیریه، درخواست تجدید نظر را در لندن آغاز خواهد کرد.
مقامات عملیات امنیتی گسترده ای را در شهر راه اندازی کردند.
این موسسه خیریه امشب جنگ صلیبی خود را علیه بی خانمانی آغاز کرد.
The company launched a huge advertising campaign.
این شرکت یک کمپین تبلیغاتی بزرگ راه اندازی کرد.
The government has launched a new policy initiative.
دولت سیاست جدیدی را آغاز کرده است.
پلیس بلافاصله جستجوی سراسری را برای یافتن قاتل آغاز کرد.
آتش
fling
پرت کردن
پرت كردن
قالب
hurl
پرتاب کردن
گام صدا
propel
سوق دادن
بالا بردن
heave
لوب
lob
پروژه
زنجیر
sling
دور انداختن
chuck
تخلیه
discharge
ارسال
dispatch
تند زدن
hurtle
رهایی
منجنیق
catapult
خط تیره
dash
نیزه
lance
اتاق زیر شیروانی
loft
گیره
peg
پوست انداختن
pelt
شلیک
راندن
بهار
بانگ
بیرون انداختن
bung
اجازه پرواز
eject
گرفتن
چیدن
pluck
دريافت كردن
تصاحب کردن
بدست آوردن
دستکش
فهم
گیره
انتخاب
grasp
فشردن
clasp
رسیدن
قاپیدن
clench
چنگ زدن به
نگه دارید
snatch
کلاچ
تله
تایید کنید
دستگیر کردن
grip
رهگیری
clutch
کیسه
trap
ناب
خالص
apprehend
دراز کشیدن از
intercept
به دست گرفتن
بکشید
nab
به